●○~Saver killer~○●
●○~Saver killer~○●
Part : 1
(قاتل نجات دهنده)
یه روز مزخرف مثه همیشه !
ساعت حدودا ۱۱ بود ؛ از کافه زدم بیرون تو فکر این بودم که تا کی باید تو کافه کار کنم ؛ چند دقیقهای نگذشته بود که.....
بعله !
از شانس من بارون گرفت !
سریع یه تاکسی گرفتم و سوار شدم
_سلام
+سلام
بدون اینکه به راننده نگاه کنم آدرسو گفتمو گوشیمو از تو کیفم درآوردم ، رسمن داشتم از خستگی قش میکردم.
چند دقیقه گذشت ؛ انقدر محو گوشیم شده بودم که نفهمیدم راننده داره منو کجا میبره....
یهو به خودم اومدمو دیدم که کاملا از مسیر خونه دور شده بودیم !
اصن نمیدونستم کجاییم !
_هی آقا کجا میرییییی !
...........
_هیییییییی آقا با توعممممم !
...........
_مرتیکه مگه......
چیزی که دیدم باعث شد نفسم بند بیاد !
صورتش پر از خط و خش بود !
هیکلش به گندگی یه فیل بود !
کاملا مشخص بود با آدمای معمولی فرق داره !
من ابلهو بگو که بدون توجه به اینکه این یارو کیه سوار ماشینش شدم !.....
هرچی بهش میگفتم فایده نداشت ؛ به در و پنجره کوبیدنم تاثیری نداشت
وجودم پر ترس شده بود !
دارم دزدیده میشم؟
چه بلایی میخواد سرم بیاد؟
............
سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم
_ببین ؛ اگه همین الان ماشینو نگه نداری زنگ میزنم به پلی....
+خفه شو دیگه ! چقد زر میزنی تو !
+بده من گوشیتو
خشکم زد
که یهو با یه لحن عصبی داد زد
+گفتم بده من !
بدون اینکه بخواد پارک کنه یا ترمز بزنه برگشت عقب و گوشیمو بزور از دستم گرفت و از پنجره پرتش کرد بیرون ؛ وارد یه کوچهی خیلی خلوت شدیم که یهو ترمز زد.....
منتظر نظراتون هستم:>
راستی عنوانشو دوس ندارم زیاد ولی چیزی به ذهنم نمیرسهههه
نظر شما چیه؟
#فیک
#فیک_مافیایی
#فیک_ترسناک
#نامجون
#جین
#شوگا
#جی_هوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#جی_کی
#جونگکوک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_مافیایی_جونگکوک
Part : 1
(قاتل نجات دهنده)
یه روز مزخرف مثه همیشه !
ساعت حدودا ۱۱ بود ؛ از کافه زدم بیرون تو فکر این بودم که تا کی باید تو کافه کار کنم ؛ چند دقیقهای نگذشته بود که.....
بعله !
از شانس من بارون گرفت !
سریع یه تاکسی گرفتم و سوار شدم
_سلام
+سلام
بدون اینکه به راننده نگاه کنم آدرسو گفتمو گوشیمو از تو کیفم درآوردم ، رسمن داشتم از خستگی قش میکردم.
چند دقیقه گذشت ؛ انقدر محو گوشیم شده بودم که نفهمیدم راننده داره منو کجا میبره....
یهو به خودم اومدمو دیدم که کاملا از مسیر خونه دور شده بودیم !
اصن نمیدونستم کجاییم !
_هی آقا کجا میرییییی !
...........
_هیییییییی آقا با توعممممم !
...........
_مرتیکه مگه......
چیزی که دیدم باعث شد نفسم بند بیاد !
صورتش پر از خط و خش بود !
هیکلش به گندگی یه فیل بود !
کاملا مشخص بود با آدمای معمولی فرق داره !
من ابلهو بگو که بدون توجه به اینکه این یارو کیه سوار ماشینش شدم !.....
هرچی بهش میگفتم فایده نداشت ؛ به در و پنجره کوبیدنم تاثیری نداشت
وجودم پر ترس شده بود !
دارم دزدیده میشم؟
چه بلایی میخواد سرم بیاد؟
............
سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم
_ببین ؛ اگه همین الان ماشینو نگه نداری زنگ میزنم به پلی....
+خفه شو دیگه ! چقد زر میزنی تو !
+بده من گوشیتو
خشکم زد
که یهو با یه لحن عصبی داد زد
+گفتم بده من !
بدون اینکه بخواد پارک کنه یا ترمز بزنه برگشت عقب و گوشیمو بزور از دستم گرفت و از پنجره پرتش کرد بیرون ؛ وارد یه کوچهی خیلی خلوت شدیم که یهو ترمز زد.....
منتظر نظراتون هستم:>
راستی عنوانشو دوس ندارم زیاد ولی چیزی به ذهنم نمیرسهههه
نظر شما چیه؟
#فیک
#فیک_مافیایی
#فیک_ترسناک
#نامجون
#جین
#شوگا
#جی_هوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#جی_کی
#جونگکوک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_مافیایی_جونگکوک
۱.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.