فیک عشق دردسرساز
«پارت:۸»
درو باز کردیم و رفتیم تو همون لحظه صدای پیام گوشیمو شنیدم
گوشیمو روشن کردم و پیامو باز کردم اما با خوندنش یه ترسی تموم وجودمو گرفت
(من میبینمت!)
یکم که گذشت از ذهنم پاکش کردم و گفتم لابد اشتباهی شده یا کسی قصد مزاحمت داره خواستم پاکش کنم که یه پیام دیگه اومد.
(مورا هرجا که بری من میبینمت!)
دیگه واقعا باید خودمو برای دردسر جدید آماده کنم
رفتم کنار تهیونگ سر میز نشستم تا بالاخره دوتا از دوستاش اومدن و بعد سلام و معرفی نشستیم
تو فکر اون پیاما بودم که گوشیم زنگ خورد.
نگاه کردم اما شماره ناشناس بود
تهیونگ چند لحظه ببخشید باید جواب بدم
-اوکی
اومدم کنار و جواب دادم
+چیه؟
^ به به سلام خانم مورا خوشحالم صداتو میشنوم
+شمارت همون شماره ای که اون پیامای مرخرف و فرستاده ...منظورت از این حرفای مسخره چیه؟
^ یواش یواش پیاده شو باهم بریم خانمی اولا حق نداری از من سوال بپرسی دوما به تو ربطی نداره عشقم کشیده هرکی کنارت داریو با خاک یکسان کنم برای اینکه حرفمو باور کنی از همین الان بهت میگم اگه نری و اون مشروب جلوی اون پسر خوشگه رو برنداری و نزاری بخوره میمیره فعلا...بوق بوق بوق!
برگشتم دیدم تهیونگ میخواست از اون مشروب بخوره گوشی از دستم افتاد با سرعت دویدم سمتش و داد میزدم تهیونگ اونو نخور اما صدای آهنگ مانع از شنیدن صدای من میشد
بالاخره یک ثانیه مونده بود که بخورتش که زدم زیر دستس و تموم لیوانش روی لباسش خالی شد
- مورا روانی شدی؟ این چه کاری بود؟
+بلند شو بریم قضیه شوخی نیست
دستشو کشیدم که بریم اما دستمو پس زد
با تعجب نگاهش کردم
-مورا مثل آدم رفتار کن من آبرو دارم، جای اینکه بابت کارت جلوی دوستام ازم عذر خواهی کنی که لباسمو به گند کشیدی تازه بهم دستورم میدی؟
با تموم وجودم داد زدم
+ تو خیلی احمقی کیم تهیونگ من هرکاری که کردم برای محافظت و مراقبت از سلامتی خودت بود داخل اون لیوان کوفتی سم بود که اگه میخوردی به یک ساعت نکشیده مرده بودییییی
فکر نمیکردم اینقدر عصبیم کنه که اینجوری داد بزنم
+بهت گفتم اگه میخوای میتونی به سازمان بگی یه نفر دیگه رو جایگزین من بکنه یا اینکه حرفامو گوش میدی
-باشه معذرت میخوام
رفتیم بیرون و تموم مدت حواسم به اطرافم بود که باز یه پیم اومد
(خوب نجاتش دادی! اما دفعه بعد حواست و بیشتر جمع کن ....هه)
رسیدیم خونه
زنگ زدم به سازمان تا چند تا نیرو برای محافظت از در جلو و عقب خونه بفرستن
نمیدونم این کدوم آشغال عوضیه که داره بازیم میده اما بالاخره میفهمم
به محافظا گفتم مواظب خونه و مخصوصا آقای کیم باشید من جایی کار دارم
از خونه اومدم بیرون و مستقیم رفتم سمت سازمان اما توی راه که بودم یهو یه ماشین پیچید جلوم و ...
(لایک و کامنت فراموش نشه💜)
درو باز کردیم و رفتیم تو همون لحظه صدای پیام گوشیمو شنیدم
گوشیمو روشن کردم و پیامو باز کردم اما با خوندنش یه ترسی تموم وجودمو گرفت
(من میبینمت!)
یکم که گذشت از ذهنم پاکش کردم و گفتم لابد اشتباهی شده یا کسی قصد مزاحمت داره خواستم پاکش کنم که یه پیام دیگه اومد.
(مورا هرجا که بری من میبینمت!)
دیگه واقعا باید خودمو برای دردسر جدید آماده کنم
رفتم کنار تهیونگ سر میز نشستم تا بالاخره دوتا از دوستاش اومدن و بعد سلام و معرفی نشستیم
تو فکر اون پیاما بودم که گوشیم زنگ خورد.
نگاه کردم اما شماره ناشناس بود
تهیونگ چند لحظه ببخشید باید جواب بدم
-اوکی
اومدم کنار و جواب دادم
+چیه؟
^ به به سلام خانم مورا خوشحالم صداتو میشنوم
+شمارت همون شماره ای که اون پیامای مرخرف و فرستاده ...منظورت از این حرفای مسخره چیه؟
^ یواش یواش پیاده شو باهم بریم خانمی اولا حق نداری از من سوال بپرسی دوما به تو ربطی نداره عشقم کشیده هرکی کنارت داریو با خاک یکسان کنم برای اینکه حرفمو باور کنی از همین الان بهت میگم اگه نری و اون مشروب جلوی اون پسر خوشگه رو برنداری و نزاری بخوره میمیره فعلا...بوق بوق بوق!
برگشتم دیدم تهیونگ میخواست از اون مشروب بخوره گوشی از دستم افتاد با سرعت دویدم سمتش و داد میزدم تهیونگ اونو نخور اما صدای آهنگ مانع از شنیدن صدای من میشد
بالاخره یک ثانیه مونده بود که بخورتش که زدم زیر دستس و تموم لیوانش روی لباسش خالی شد
- مورا روانی شدی؟ این چه کاری بود؟
+بلند شو بریم قضیه شوخی نیست
دستشو کشیدم که بریم اما دستمو پس زد
با تعجب نگاهش کردم
-مورا مثل آدم رفتار کن من آبرو دارم، جای اینکه بابت کارت جلوی دوستام ازم عذر خواهی کنی که لباسمو به گند کشیدی تازه بهم دستورم میدی؟
با تموم وجودم داد زدم
+ تو خیلی احمقی کیم تهیونگ من هرکاری که کردم برای محافظت و مراقبت از سلامتی خودت بود داخل اون لیوان کوفتی سم بود که اگه میخوردی به یک ساعت نکشیده مرده بودییییی
فکر نمیکردم اینقدر عصبیم کنه که اینجوری داد بزنم
+بهت گفتم اگه میخوای میتونی به سازمان بگی یه نفر دیگه رو جایگزین من بکنه یا اینکه حرفامو گوش میدی
-باشه معذرت میخوام
رفتیم بیرون و تموم مدت حواسم به اطرافم بود که باز یه پیم اومد
(خوب نجاتش دادی! اما دفعه بعد حواست و بیشتر جمع کن ....هه)
رسیدیم خونه
زنگ زدم به سازمان تا چند تا نیرو برای محافظت از در جلو و عقب خونه بفرستن
نمیدونم این کدوم آشغال عوضیه که داره بازیم میده اما بالاخره میفهمم
به محافظا گفتم مواظب خونه و مخصوصا آقای کیم باشید من جایی کار دارم
از خونه اومدم بیرون و مستقیم رفتم سمت سازمان اما توی راه که بودم یهو یه ماشین پیچید جلوم و ...
(لایک و کامنت فراموش نشه💜)
۳۲.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.