ᴀᴛᴛʀᴀᴄᴛɪᴠᴇ ᴄʟᴀꜱꜱᴍᴀᴛᴇ p14
ته: اون مادر منه
ات: جاننننننن
ته: بخدا خودمم نمیفهمم
ات: ماجرا جالب شد
ته: ماماننننننن
م.ته: عه پسرم
ته: اینجا چیکار میکنی؟
م.ته: خواستم بیام با یکی حرف بزنم که این پسره اومد منو رسوند خیلی هم پسر خوبیه
جیهون: ممنون
ته: این عوضی خوبه؟
م.ته: عه پسرم زشته
ات: عه چیزه... سلام
م.ته: سلام
م.ته: وایسا تو همون دختره نیستی که عکست
ته: مامان نه نه
دهن مامانش رو بست مگه میخواست چی بگه
م.ته: عه چیه خب نباید بفهمه عکسش همه جای اتاقت هست
ات: عکس من؟
ته: چیزه...جونم لیا الان میام
م.ته: کسی صداش زد؟
ات: نه
جیهون: بزارید من بگم جناب کیم روی ات کراش داره
ات: تو دیگه رسماً رد دادی داداش
م.ته: منم موافقم خوب پسرمو میشناسم
ات: یا خدا بهتره برم
جیهون: انگار قضیه جالب شده
*تو کلاس*
ته: ات کجا بودی
ات: چیزه امروز پیش لیا میشینم
لیا: آخ جوننننن
ات: یکمم حرف میزنیم
لیا: چه حرفی؟
ات: بهت میگم فعلا بیا بشینیم
جیهون: پس من کجا بشینم
لیا: عه راست میگی تو پیش من بودی..ولی الان پیش یکی دیگه بشین
ته: فکرش هم نکن
جیهون: بمیرم هم نمیشینم
اگه اینا پیش هم بشینن جنگ میشه
جیهون همینجوری وایساده بود وسط کلاس
معلم اومد داخل نزدیک بود از خنده جر بخورم
معلم: عه جیهون چرا وایسادی برو بشین
جیهون: دوست دختر سابقم نشسته سر جام
ات: یه بار دیگه زر بزن
جیهون: دروغ میگم بیب
تهیونگ: بخدا الان بلند میشه میزنم تو دهنش *توی ذهنش*
معلم: خب پس باید بری پیش تهیون....
تهیونگ: نه نه التماس میکنم
معلم: ببخشید پسرم ولی مجبوریم:)
جیهون: توف تو زندگی
تهیونگ: توف تو صورتت
ات: خب درس شروع کنیم؟
معلم: بله دخترم شروع میکنیم ولی قبلش باید بگم معلم زبان تون نیست ولی به جاش یکی دیگه میاد
لیا: کی میاد؟
جکسون: آره راست میگه
معلم: خانم کیم
ته: کدوم کیم؟
معلم: مادرت
ته: یا خدا به فنا رفتیم
معلم: خب حالا شروع کنیم تکالیف هارو بیارین
لیا: ات کدوم تکلیف
ات: همونی که دیروز داد
لیا: من چیزی ننوشتم
ات: خب دیگه الان من چیکار کنم؟
لیا: میشه امروز تکلیفت رو بدی به من
لیا: بخدا جبران میکننممم
ات: ب.. باشه
_________________
25 لایک ۲۰ کامنت
ات: جاننننننن
ته: بخدا خودمم نمیفهمم
ات: ماجرا جالب شد
ته: ماماننننننن
م.ته: عه پسرم
ته: اینجا چیکار میکنی؟
م.ته: خواستم بیام با یکی حرف بزنم که این پسره اومد منو رسوند خیلی هم پسر خوبیه
جیهون: ممنون
ته: این عوضی خوبه؟
م.ته: عه پسرم زشته
ات: عه چیزه... سلام
م.ته: سلام
م.ته: وایسا تو همون دختره نیستی که عکست
ته: مامان نه نه
دهن مامانش رو بست مگه میخواست چی بگه
م.ته: عه چیه خب نباید بفهمه عکسش همه جای اتاقت هست
ات: عکس من؟
ته: چیزه...جونم لیا الان میام
م.ته: کسی صداش زد؟
ات: نه
جیهون: بزارید من بگم جناب کیم روی ات کراش داره
ات: تو دیگه رسماً رد دادی داداش
م.ته: منم موافقم خوب پسرمو میشناسم
ات: یا خدا بهتره برم
جیهون: انگار قضیه جالب شده
*تو کلاس*
ته: ات کجا بودی
ات: چیزه امروز پیش لیا میشینم
لیا: آخ جوننننن
ات: یکمم حرف میزنیم
لیا: چه حرفی؟
ات: بهت میگم فعلا بیا بشینیم
جیهون: پس من کجا بشینم
لیا: عه راست میگی تو پیش من بودی..ولی الان پیش یکی دیگه بشین
ته: فکرش هم نکن
جیهون: بمیرم هم نمیشینم
اگه اینا پیش هم بشینن جنگ میشه
جیهون همینجوری وایساده بود وسط کلاس
معلم اومد داخل نزدیک بود از خنده جر بخورم
معلم: عه جیهون چرا وایسادی برو بشین
جیهون: دوست دختر سابقم نشسته سر جام
ات: یه بار دیگه زر بزن
جیهون: دروغ میگم بیب
تهیونگ: بخدا الان بلند میشه میزنم تو دهنش *توی ذهنش*
معلم: خب پس باید بری پیش تهیون....
تهیونگ: نه نه التماس میکنم
معلم: ببخشید پسرم ولی مجبوریم:)
جیهون: توف تو زندگی
تهیونگ: توف تو صورتت
ات: خب درس شروع کنیم؟
معلم: بله دخترم شروع میکنیم ولی قبلش باید بگم معلم زبان تون نیست ولی به جاش یکی دیگه میاد
لیا: کی میاد؟
جکسون: آره راست میگه
معلم: خانم کیم
ته: کدوم کیم؟
معلم: مادرت
ته: یا خدا به فنا رفتیم
معلم: خب حالا شروع کنیم تکالیف هارو بیارین
لیا: ات کدوم تکلیف
ات: همونی که دیروز داد
لیا: من چیزی ننوشتم
ات: خب دیگه الان من چیکار کنم؟
لیا: میشه امروز تکلیفت رو بدی به من
لیا: بخدا جبران میکننممم
ات: ب.. باشه
_________________
25 لایک ۲۰ کامنت
۱۱.۴k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.