پارت ۲ : عشق و سرنوشت
وقتی اهنگمون تموم شد گیسو خیلی خوشحال اومد منو بغل کرد و گفت :خیلی وقت بود اهنگ نخونده بودیم العان اول صبحی حالم خیلی خوبه و ناگهان مامان
اومد جلو و گفت دخترا ی هنرمندم اول
صبحی با صداتون همرو خوشحال و پر
انرژی کردید ازتون ممنونم و روی موهایی
خوش عطر دختراش رو یه بوسه ی مادرانه
که امیخته با عشق و محبت بود کاشت
و گفت صبحونه حاضره بدویین بیاید
پایین هردوشون باشه گفتن و روی تخت اتاق نشستن گیسو سرش رو گذاشت روی پای گندم و گفت مرسی که هستی که ناگهان صدای پیامکی از گوشی گندم اومد استادش بود خانوم احمدی نوشته بود سلام دخترم امروز ساعت ۱۰ همراه خواهرت دانشگاه باشید باید یه مطلبه مهمی رو بهتون بگم منتظرتونم
و بعد گندم با حالت متفکرانه گفت یعنی
چکارمون داره که گیسو گفت :کی چیکارمون داره ؟؟!...
گندم :بیا بخون خودت میفهمی
گیسو که پیامو خوند گفت وای یعنی چکارمون داره مطمعنام میخواد از طرحامون ایراد بگیره ولی من مثل همیشه کلی طره جایگزین دارم ...
گندم :شاید مشکغ از طرح ها باشه ولی
به نظرم طرح ها ما مشکلی ندارن
گیسو :پس اگه مشکل از طرح ها نیست از چیه ؟
گندم :نمیدونم ولی هرچی که هست باید چیز مهمی باشه که روزی دانشگاه تعطیل
ماباید بریم دانشگاه قضیه هم هیجان انگیزه هم شک برانگیز
گیسو :میگم میشه بریم صبونه بخوریم اخه دیشب شامم نخوردم خیلی گشنمه
گندم یه نیشگون از از دست گیسو گرفت و گفت :ای شیکمو پاشو بریم که منم خیلی گشنمه
اومد جلو و گفت دخترا ی هنرمندم اول
صبحی با صداتون همرو خوشحال و پر
انرژی کردید ازتون ممنونم و روی موهایی
خوش عطر دختراش رو یه بوسه ی مادرانه
که امیخته با عشق و محبت بود کاشت
و گفت صبحونه حاضره بدویین بیاید
پایین هردوشون باشه گفتن و روی تخت اتاق نشستن گیسو سرش رو گذاشت روی پای گندم و گفت مرسی که هستی که ناگهان صدای پیامکی از گوشی گندم اومد استادش بود خانوم احمدی نوشته بود سلام دخترم امروز ساعت ۱۰ همراه خواهرت دانشگاه باشید باید یه مطلبه مهمی رو بهتون بگم منتظرتونم
و بعد گندم با حالت متفکرانه گفت یعنی
چکارمون داره که گیسو گفت :کی چیکارمون داره ؟؟!...
گندم :بیا بخون خودت میفهمی
گیسو که پیامو خوند گفت وای یعنی چکارمون داره مطمعنام میخواد از طرحامون ایراد بگیره ولی من مثل همیشه کلی طره جایگزین دارم ...
گندم :شاید مشکغ از طرح ها باشه ولی
به نظرم طرح ها ما مشکلی ندارن
گیسو :پس اگه مشکل از طرح ها نیست از چیه ؟
گندم :نمیدونم ولی هرچی که هست باید چیز مهمی باشه که روزی دانشگاه تعطیل
ماباید بریم دانشگاه قضیه هم هیجان انگیزه هم شک برانگیز
گیسو :میگم میشه بریم صبونه بخوریم اخه دیشب شامم نخوردم خیلی گشنمه
گندم یه نیشگون از از دست گیسو گرفت و گفت :ای شیکمو پاشو بریم که منم خیلی گشنمه
۵.۴k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.