کوک: ا.ت جونممم
کوک: ا.ت جونممم
ته: خوشگلم..بیداری؟
ا.ت: اوم...چی شده؟؟؟(خوابالو.کیوت)
کوک: بیبی...زود باش بلند شو..
ته: برات سوپرایز داریم کیوتم!
"ا.ت رفت پایین تا آب بخوره..وقتی اون همه وسیله رو دید بزور جلوی خودش رو گرفت تا خوشحالیش رو نشون نده..برای همین بی اهمیت از کنارشون رد شد و رفت تو اتاق!"
ته: چی شد؟
کوک: عااا..خیلی جالب بود..براش مهم نبود!(تعجب)
ا.ت: میخوام بخوابم..لطفا امشب مزاحم نشید!
ته: پس ما کجا بخوابیم؟؟؟
کوک: تو که نمیخوای بریم روی کاناپه...درسته؟
ا.ت: کاملا درست گفتی...شب خوش!
"ا.ت داشت در و میبست که ته پاهاشو گذاشت لای در..اون و کوک رفتن داخل و.."
ته: بیبی...شاید اگر زود تر در و میبستی به حرفت گوش میکردیم!
کوک: ولی الان که اومدیم داخل.. نمیتونی فرار کنی!
ته: یه مسئله دیگه...هنوز قهری؟؟؟
ا.ت: کسی نگفت که قراره ازتون بترسم یا فرار کنم...هرجا دلتون میخواد بخوابین..فکر اشتی رو هم از سرتون بیرون کنی...
"ته انگشتشو گذاشت رو لبای ا.ت و..."
ته: هوم...بیب چقدر غرغر میکنی!
کوک: اگر دلت یه شب رومانتیک دیگه هم میخواد...میتونی قهر بمونی
"ا.ت آب دهنشو قورت داد و..."
ته: پس دلت میخواد...
"ته ا.ت رو براید بلند کرد و گذاشت رو تخت و..."
ا.ت: باشه باشه باشه
کوک: چی باشه؟
ا.ت: ا...اشتی میکنم!
ته: حالا شد
ا.ت: اما یه شرط داره...
کوک: دیگه چی
ا.ت: یک هفته کارهای خونه رو انجام بدین
ته و کوک: یک هفتههههه
ا.ت: این همه زیرتون درد کشیدم حالا نمیتونین خونه رو تمیز کنید؟؟؟از کار من که سخت تر نیستتت(عصبی)
ته: باشه باشه ببخشید(خنده)
کوک: حرص نخور زشت میشی(خنده)
ا.ت: (چشم غره)حالا برید شروع کنید(لبخند شیطانی)
ته: خوشگلم..بیداری؟
ا.ت: اوم...چی شده؟؟؟(خوابالو.کیوت)
کوک: بیبی...زود باش بلند شو..
ته: برات سوپرایز داریم کیوتم!
"ا.ت رفت پایین تا آب بخوره..وقتی اون همه وسیله رو دید بزور جلوی خودش رو گرفت تا خوشحالیش رو نشون نده..برای همین بی اهمیت از کنارشون رد شد و رفت تو اتاق!"
ته: چی شد؟
کوک: عااا..خیلی جالب بود..براش مهم نبود!(تعجب)
ا.ت: میخوام بخوابم..لطفا امشب مزاحم نشید!
ته: پس ما کجا بخوابیم؟؟؟
کوک: تو که نمیخوای بریم روی کاناپه...درسته؟
ا.ت: کاملا درست گفتی...شب خوش!
"ا.ت داشت در و میبست که ته پاهاشو گذاشت لای در..اون و کوک رفتن داخل و.."
ته: بیبی...شاید اگر زود تر در و میبستی به حرفت گوش میکردیم!
کوک: ولی الان که اومدیم داخل.. نمیتونی فرار کنی!
ته: یه مسئله دیگه...هنوز قهری؟؟؟
ا.ت: کسی نگفت که قراره ازتون بترسم یا فرار کنم...هرجا دلتون میخواد بخوابین..فکر اشتی رو هم از سرتون بیرون کنی...
"ته انگشتشو گذاشت رو لبای ا.ت و..."
ته: هوم...بیب چقدر غرغر میکنی!
کوک: اگر دلت یه شب رومانتیک دیگه هم میخواد...میتونی قهر بمونی
"ا.ت آب دهنشو قورت داد و..."
ته: پس دلت میخواد...
"ته ا.ت رو براید بلند کرد و گذاشت رو تخت و..."
ا.ت: باشه باشه باشه
کوک: چی باشه؟
ا.ت: ا...اشتی میکنم!
ته: حالا شد
ا.ت: اما یه شرط داره...
کوک: دیگه چی
ا.ت: یک هفته کارهای خونه رو انجام بدین
ته و کوک: یک هفتههههه
ا.ت: این همه زیرتون درد کشیدم حالا نمیتونین خونه رو تمیز کنید؟؟؟از کار من که سخت تر نیستتت(عصبی)
ته: باشه باشه ببخشید(خنده)
کوک: حرص نخور زشت میشی(خنده)
ا.ت: (چشم غره)حالا برید شروع کنید(لبخند شیطانی)
۳۰.۸k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.