ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.17
ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.17
بچها پارت10،11 که اسمات از جونگهیون و ا.ت بود و ویرایش دادم که معذرت میخوام جونگهیون نکرد توی ا.ت و ا.ت باکره و هیچوقت نذاشت جونگهیون بهش دست بزنه
ته*ویو
ته:باهام ازدواج میکنی ا.ت
ا.ت:ام...
ته:جواب بده لطفا لایق یک جواب هستم
ا.ت:تا چند وقت دیگه خودتون همه چی رو میفهمید
ته:تو جوابم و بده
ا.ت:متاسفم ولی نمیتونم
ا.ت*ویو
چون میدونستم باهم میخوایم ازدواج کنیم بهش گفتم نه.
چون شاید نباید بگم اره و کار های خانوم ارباب.
همه بهم بریزه
ته:ا.ت لطفا خواهش میکنم من فقط یک شانس میخوام
ا.ت:....
ته*ویو
جواب رد بهم داد،داشت بدون هیچ جوابی.
از اتاق میرفت که رفتم سمتش با عصبانیت.
حالا که باهام ازدواج نمیکنه باید ماله من بشه.
که مجبورشه باهام ازدواج کنه
هولش دادم سمت دیوار.
با دوتا دستم سرش و گرفتم.
میخواستم ببوسمش که سرش و زد کنار
ا.ت:ارباب دارید چیکار میکنید(بلند)
داشتم لباسش رو درمیاوردم.
که یهو مامانم در زد و ما از هم جداشدیم.
رفتیم بیرون،صاف چه موقع ای اومدش.
م ته:پسرم چیشد چرا با عصبانیت ا.ت رو اوردی توواتافت
ته:چون میخواستم تنبیهش کنم.
م ته:باشه(شونه ا.ت و گرفت دگفت)بیا بریم دخترم.
رفتن،من تو اتاقم بودم تنهایی.
صاف باید الان میومدی افریطه.
اگر نیومده بود الان کدوم قسمت بودیم.
حتما من الان داشتم واردش میکردم(با🤣)
منظور ا.ت از اینکه چند وقت دیگه میفهمید چی بود.
ول کن اصلا چطوری الان باید تو روی ا.ت وایسم.
من چیکار داشتم میکردم
بچها پارت10،11 که اسمات از جونگهیون و ا.ت بود و ویرایش دادم که معذرت میخوام جونگهیون نکرد توی ا.ت و ا.ت باکره و هیچوقت نذاشت جونگهیون بهش دست بزنه
ته*ویو
ته:باهام ازدواج میکنی ا.ت
ا.ت:ام...
ته:جواب بده لطفا لایق یک جواب هستم
ا.ت:تا چند وقت دیگه خودتون همه چی رو میفهمید
ته:تو جوابم و بده
ا.ت:متاسفم ولی نمیتونم
ا.ت*ویو
چون میدونستم باهم میخوایم ازدواج کنیم بهش گفتم نه.
چون شاید نباید بگم اره و کار های خانوم ارباب.
همه بهم بریزه
ته:ا.ت لطفا خواهش میکنم من فقط یک شانس میخوام
ا.ت:....
ته*ویو
جواب رد بهم داد،داشت بدون هیچ جوابی.
از اتاق میرفت که رفتم سمتش با عصبانیت.
حالا که باهام ازدواج نمیکنه باید ماله من بشه.
که مجبورشه باهام ازدواج کنه
هولش دادم سمت دیوار.
با دوتا دستم سرش و گرفتم.
میخواستم ببوسمش که سرش و زد کنار
ا.ت:ارباب دارید چیکار میکنید(بلند)
داشتم لباسش رو درمیاوردم.
که یهو مامانم در زد و ما از هم جداشدیم.
رفتیم بیرون،صاف چه موقع ای اومدش.
م ته:پسرم چیشد چرا با عصبانیت ا.ت رو اوردی توواتافت
ته:چون میخواستم تنبیهش کنم.
م ته:باشه(شونه ا.ت و گرفت دگفت)بیا بریم دخترم.
رفتن،من تو اتاقم بودم تنهایی.
صاف باید الان میومدی افریطه.
اگر نیومده بود الان کدوم قسمت بودیم.
حتما من الان داشتم واردش میکردم(با🤣)
منظور ا.ت از اینکه چند وقت دیگه میفهمید چی بود.
ول کن اصلا چطوری الان باید تو روی ا.ت وایسم.
من چیکار داشتم میکردم
۵.۴k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.