Good girl 9
خونه↓
براید استایل بغلش کردم بردمش خونه
همه با تعجب نگام میکردم
_چیه؟نگا داره؟؟
ک با حرفم همشون دوباره مشغول کار شدن
{ورود ادمین توتفرنگی}
🍓داداچ واقعا نمیدونی برا چی تعجب کردن؟
_ن
🍓خو لامصب مگ مغز نداری...تو تاحالا کسیو اینطوری بغل کردیو مواظبش بودی؟؟
_ن
🍓خو فهمیدی؟
_ن
🍓پوکر فیس*
🍓اوکی اوکی ولش
{خروج ادمین توتفرنگی}
بردمش بالا اروم لباساشو عوض کردم یه لباس کیوت پوشوندم بهش
از قصد اونو پوشوندم بهش خدااااا
کیوتتتت
چلوندنیییی
اومدم بغلشکردم اروم لبمو گذاشتم رو لبش
با اون دست کوچولوش منو کمی هول داد
منم واس اینکه بیدار نشه دس کشیدم
دستشو گرفتم تو دستم
لعنتی چرا انقد کوچولوعهه
دستشو بوسه ای زدمو رفتم تو گوشی
فردا باید میرفتم سرکار
من تنها رئیسی بودم ک کمی مهربون بودم
خودمم نمیدونم چرا اینطوریم
ترکیب مافیا و مهربونی عجیبه
من مافیام ولی تاحالا کسیو نکشتم
همرو میدم افرادم بکشن
خودمم مافیا بودنو دوس ندارم ولی اینکاره بابامه و وسیت(درست نوشتم؟)بابام این بود که من کارشو ادامه بدم
چن ساعت بعد
دیدم ا،ت کمی تکون خورد
خودمو زدم به خواب
بیدار شد
کمیاومد نزدیکم
لپمو بوسید
از خوشحالی داشتم منفجر میشدم
اونم از درون
دیگه نتونستم تحمل کنم روش خیمه زدم
لبمو گذاشتم رو لبش
مک زدم جدا شدم
سرمو بردم تو گردنش
نفس عمیقی کشیدم
+ب...بیدار بودی؟؟؟؟
_اوهوم
قرمز شد
_الان شدی یه توتفرنگیه واقعی
شرط:
لایک:۵۰
براید استایل بغلش کردم بردمش خونه
همه با تعجب نگام میکردم
_چیه؟نگا داره؟؟
ک با حرفم همشون دوباره مشغول کار شدن
{ورود ادمین توتفرنگی}
🍓داداچ واقعا نمیدونی برا چی تعجب کردن؟
_ن
🍓خو لامصب مگ مغز نداری...تو تاحالا کسیو اینطوری بغل کردیو مواظبش بودی؟؟
_ن
🍓خو فهمیدی؟
_ن
🍓پوکر فیس*
🍓اوکی اوکی ولش
{خروج ادمین توتفرنگی}
بردمش بالا اروم لباساشو عوض کردم یه لباس کیوت پوشوندم بهش
از قصد اونو پوشوندم بهش خدااااا
کیوتتتت
چلوندنیییی
اومدم بغلشکردم اروم لبمو گذاشتم رو لبش
با اون دست کوچولوش منو کمی هول داد
منم واس اینکه بیدار نشه دس کشیدم
دستشو گرفتم تو دستم
لعنتی چرا انقد کوچولوعهه
دستشو بوسه ای زدمو رفتم تو گوشی
فردا باید میرفتم سرکار
من تنها رئیسی بودم ک کمی مهربون بودم
خودمم نمیدونم چرا اینطوریم
ترکیب مافیا و مهربونی عجیبه
من مافیام ولی تاحالا کسیو نکشتم
همرو میدم افرادم بکشن
خودمم مافیا بودنو دوس ندارم ولی اینکاره بابامه و وسیت(درست نوشتم؟)بابام این بود که من کارشو ادامه بدم
چن ساعت بعد
دیدم ا،ت کمی تکون خورد
خودمو زدم به خواب
بیدار شد
کمیاومد نزدیکم
لپمو بوسید
از خوشحالی داشتم منفجر میشدم
اونم از درون
دیگه نتونستم تحمل کنم روش خیمه زدم
لبمو گذاشتم رو لبش
مک زدم جدا شدم
سرمو بردم تو گردنش
نفس عمیقی کشیدم
+ب...بیدار بودی؟؟؟؟
_اوهوم
قرمز شد
_الان شدی یه توتفرنگیه واقعی
شرط:
لایک:۵۰
۲۲.۳k
۰۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.