ات
ات
تهیونگ اومد حرکت کنه که خاوستم از بغلش بپرم پایین که دوباره انداختم رو شونش گفتم ته چیکا میکینی جوری گفتم که انگار هیچ گوهی نخوردم ته گفت ات من خر نیستم درضمن اینجوری راحت ترم گفتم عه اینجوریه بعدش با پام محکم زدم تو دلش که رو به پشت افتاد منم افتادم روشسریع بلند شدم و دویدم که ته به کوک گفت کوک بگیرش این عنترو زود باشــــــــــــــــ کوک افتاد
دنبالم منم میدویدم که کوک قشنگ در کافه ای که بیرونش مشتریا بودن گرفتم دیدم یکی از گارسون ها با هاتچاکلت داغ دارهه میاد طرف یکی شون رو براداشتم خالی کردم رو سر کوک کوکم عربده کشید منم دوباره در رفتم که این دفعه هم کوک هم ته افتادن دنبالم ته عربده کشید جیـــــــــــــــــمـــــــــنــــــــــــ بگیرش اینو یهو جلوم رو نگاه کردم جیمین گرفتم ته کوک تقریبا رسده بودن بهمون که
یکی زدم اونجای جیمین که پیچید به خودش این دفعه سه نفری افتادن دنبالم داشتم بدو بدو میرفتم که رسیدم در خونم پنج با زنگ در رو زدم که ته دستم گرفت کشید زیر پله های خونمون جلو دهنمم گرفت من کوک ته اونجا نشسته بودیم من هی تقلا میکردم که کوکم پاهام رو محکم گرفت که در خونمون باز شد جیمین دم در بود گفت ببخشید خاله سلام ته خونست مامانم گفت نه هق هقام تو دهنم خفه میشد اشکام جاری شده بودن با خ. دم گفتم این سه تا من خفه میکنن اگه داداشم یکم برام ارزش قاعل بود نمیزاشت اینا هیچ کاری کنن امت خوب قطعا خودشم ی بلیی سرم بیاره اشکام همش میرختن حتی دست ته هم خیس بود سرم گذاشتم روسینش و گریه میکردم که اروم گفت فک نکن کاریت نداریم بعد این حرفت لرزش بدنم رو حس میکردم درحدی بود که کوکم فحمیده بود اروم درگوشم گفت نگران نباش نمیزارم کاری کنن باشه منم بعد این حرفش یکم اروم شدم از بغل ته رفتم بغل کوک که کوکم صفت تر بغلم کرد داشت ی چیزایی به ته میگفت نفحمیدم چیمی گفت
ویو کوک
دیدم ات داره میلرزه بهش گفتم نمیزارم کاری باهات داشته باشن که یکم اروم شدم و اومد بغلممنم سفت بغلش کردم به ته یجوری که ات نشنوه گفتم چیکار کردی انقدر ازت میترسه ته گفت نمیتونم به ت بگم جیمین با مامان ات خداحافضی کرد اومد پیش ما گفت بیاین بیرون ات حتی نگاشونم نمیکرد که جیمین گفت فک کنم عقیمم کردی(نمیدونم درست نوشتم یا نه) که من ته بهش خندیدیم اما ات هنوز داشتمیترسید نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود که انقدر از ته می ترسید رفتیم خونه که ته گفت...
ادامه داره
بفرمایید یکم حمایتم کنید توروخدا دستم شیکست
تهیونگ اومد حرکت کنه که خاوستم از بغلش بپرم پایین که دوباره انداختم رو شونش گفتم ته چیکا میکینی جوری گفتم که انگار هیچ گوهی نخوردم ته گفت ات من خر نیستم درضمن اینجوری راحت ترم گفتم عه اینجوریه بعدش با پام محکم زدم تو دلش که رو به پشت افتاد منم افتادم روشسریع بلند شدم و دویدم که ته به کوک گفت کوک بگیرش این عنترو زود باشــــــــــــــــ کوک افتاد
دنبالم منم میدویدم که کوک قشنگ در کافه ای که بیرونش مشتریا بودن گرفتم دیدم یکی از گارسون ها با هاتچاکلت داغ دارهه میاد طرف یکی شون رو براداشتم خالی کردم رو سر کوک کوکم عربده کشید منم دوباره در رفتم که این دفعه هم کوک هم ته افتادن دنبالم ته عربده کشید جیـــــــــــــــــمـــــــــنــــــــــــ بگیرش اینو یهو جلوم رو نگاه کردم جیمین گرفتم ته کوک تقریبا رسده بودن بهمون که
یکی زدم اونجای جیمین که پیچید به خودش این دفعه سه نفری افتادن دنبالم داشتم بدو بدو میرفتم که رسیدم در خونم پنج با زنگ در رو زدم که ته دستم گرفت کشید زیر پله های خونمون جلو دهنمم گرفت من کوک ته اونجا نشسته بودیم من هی تقلا میکردم که کوکم پاهام رو محکم گرفت که در خونمون باز شد جیمین دم در بود گفت ببخشید خاله سلام ته خونست مامانم گفت نه هق هقام تو دهنم خفه میشد اشکام جاری شده بودن با خ. دم گفتم این سه تا من خفه میکنن اگه داداشم یکم برام ارزش قاعل بود نمیزاشت اینا هیچ کاری کنن امت خوب قطعا خودشم ی بلیی سرم بیاره اشکام همش میرختن حتی دست ته هم خیس بود سرم گذاشتم روسینش و گریه میکردم که اروم گفت فک نکن کاریت نداریم بعد این حرفت لرزش بدنم رو حس میکردم درحدی بود که کوکم فحمیده بود اروم درگوشم گفت نگران نباش نمیزارم کاری کنن باشه منم بعد این حرفش یکم اروم شدم از بغل ته رفتم بغل کوک که کوکم صفت تر بغلم کرد داشت ی چیزایی به ته میگفت نفحمیدم چیمی گفت
ویو کوک
دیدم ات داره میلرزه بهش گفتم نمیزارم کاری باهات داشته باشن که یکم اروم شدم و اومد بغلممنم سفت بغلش کردم به ته یجوری که ات نشنوه گفتم چیکار کردی انقدر ازت میترسه ته گفت نمیتونم به ت بگم جیمین با مامان ات خداحافضی کرد اومد پیش ما گفت بیاین بیرون ات حتی نگاشونم نمیکرد که جیمین گفت فک کنم عقیمم کردی(نمیدونم درست نوشتم یا نه) که من ته بهش خندیدیم اما ات هنوز داشتمیترسید نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود که انقدر از ته می ترسید رفتیم خونه که ته گفت...
ادامه داره
بفرمایید یکم حمایتم کنید توروخدا دستم شیکست
۸.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.