فیک سایه سیاه (F2) پارت ⁵⁷
دایانا ؛ اسلحمو در اوردمو یه تیر به صندوق عقب ماشین زدم که یهو منفجر شد
کارن : چیکار میکنی هیییی
دایانا : دیدی صندوق عقب ماشین پر بنزین بود
کارن : ینی میخواستن محموله رو اتیش بزنن ای عوضیا
دایانا : هوم دقیقا
دایانا : راستی ، تو از کجا فهمیدی که میخوان حمله کنن ؟
کارن : یه نفر یه پیام بهم داد و یه فایل صوتی فرستاد
دایانا : شمارش؟
کارن : هان ؟
دایانا : شمارشو میخوام
کارن : میخوای چیکار ؟
دایانا : اونش به خودم مربوطه
کارن : خیله خب فرستادم
دایانا ؛ سوار ماشینم شدم کارنم نشست و راه افتادیم به سمت خونه خیلی خسته بودم سرم سنگین بود بعد 20 دقیقه رسیدیم تو حیاط بودیم کمربندمو در اوردم دادم به جک و رفتم داخل
رزالین : اومدین بچه ها
کارن : بله مادر اومدیم
رزالین : خسته نباشین
کارن : ممنون
رزالین : دایانا ؟ چیزی شده دخترم ؟
دایانا : نه چیزی نیست خانم فقط یکم خستم
کارن : دروغ میگه زخمی شده
رزالین : چی؟ چطوری ؟ کجات زخمی شده ؟ الان خوبی ؟
دایانا : کارن ( داد )
رزالین : بیا اینجا ببینم ( در حال چک کردن دایانا )
دایانا : خانم من خوبم این چرت میگه چیزیم نیست فقط یکی با چوب زد تو سرم همین
رزالین : بهت گفتم تنهایی با کسی درگیر نشی خطرناکه بازم گوش نمیدی
دایانا : تنها نبودم خانم
کارن : مادر من خیلی گرسنم بریم ناهار بخوریم
رزالین : اره ناهار حاضره منتظر شما بودم
کارن : من میرم جسیکا صدا کنم
دایانا : بعدا میبینیم همو کارن
کارن : نمیتونی کاری باهام بکنی مامانم نمیزاره
دایانا : باشه برو پشت مامانت قایم شو بچه ننه
دایانا : الان میام
دایانا ؛ رفتم پیش خانم لی که سرپرست خدمتکارا بود زن میانسالی بود ادم مهربون دلسوزی بود منو خیلی دوست داشت منم همیشه حالشو میپرسیدم
دایانا : خانم لی
خ.لی: جانم عزیزم
دایانا :حالتون چطوره ؟
خ.لی : من خوبم تو چطوری ؟
دایانا : بد نیستم ولی اگه کمکم کنین بهتر میشم
خ.لی : چیشده عزیزم
دایانا : یه قرص برای سردرد میخوام یه نفر امروز با چوب زد تو سرم خیلی درد میکنه
خ.لی : تورو خدا مواظب باش دخترم خدایی نکرده چیزیت میشه
دایانا : نگران نباشین من خوبم
خ.لی : الان میارم
دایانا ؛ قرص از خانم لی گرفتم و خوردم و رفتم یه اب به صورتم زدم نشستم سر میز ، جای همیشگی من کنار خانم بود خدمتکارا میز رو چیده بودن منو خانم نشسته بودیم که کارن و جسیکا هم اومدن
جسیکا : سلام
رزالین : سلام عزیزم
کارن : میشه شروع کنیم من ضعف کردم دیگه
رزالین : شروع کن پسرم
رزالین : جیا ( خدمتکار ) ، میشه لطفا غذای دایانا رو بیاری
جسیکا : مگه دایانا هم غذای مارو نمیخوره ؟
کارن : نه ، دایانا گوشت خوک نمیخوره
جسیکا : کنجکاو شدم ، میشه بدونم چرا ؟
دایانا : بهش حساسیت دارم نمیتونم بخورم
جسیکا : اها
جیا : بفرمایید دایانا خانم
دایانا : جیا هزار بار بهت نگفتم خانم صدام نکن بعد دو سال بازم دری همین کارو میکنی
جیا : ببخشید خا..... ببخشید دایانا
دایانا : اشکال نداره ، ممنونم جیا ( لبخند )
رزالین : گفتم همونطور که خواستی درستش کنن ترد و بدون فلفل
دایانا : هوم ، جیا بیا اینجا ؟ (داد )
رزالین : چیشده خوشت نیومد؟
جیا: بله
دایانا : کی این غذا رو درست کرده ؟
جیا : من درستش کردم
دایانا : عالیه جیا ، افرین خیلی خوب بود ( لبخند )
جیا : وای منو ترسوندین ، ممنونم (لبخند)
دایانا : بعد ناهار بیا تو اتاقم
جیا : چشم
رزالین : دایانا میدونی با این کارت منم ترسیدم
دایانا : شما دیگه چرا ؟
رزالین : از دست تو دختره دیونه
رزالین : خب امروز چطور گذشت ؟
کارن : بد نبود یه رقیب جدید پیدا کردیم و ....
کارن : چیکار میکنی هیییی
دایانا : دیدی صندوق عقب ماشین پر بنزین بود
کارن : ینی میخواستن محموله رو اتیش بزنن ای عوضیا
دایانا : هوم دقیقا
دایانا : راستی ، تو از کجا فهمیدی که میخوان حمله کنن ؟
کارن : یه نفر یه پیام بهم داد و یه فایل صوتی فرستاد
دایانا : شمارش؟
کارن : هان ؟
دایانا : شمارشو میخوام
کارن : میخوای چیکار ؟
دایانا : اونش به خودم مربوطه
کارن : خیله خب فرستادم
دایانا ؛ سوار ماشینم شدم کارنم نشست و راه افتادیم به سمت خونه خیلی خسته بودم سرم سنگین بود بعد 20 دقیقه رسیدیم تو حیاط بودیم کمربندمو در اوردم دادم به جک و رفتم داخل
رزالین : اومدین بچه ها
کارن : بله مادر اومدیم
رزالین : خسته نباشین
کارن : ممنون
رزالین : دایانا ؟ چیزی شده دخترم ؟
دایانا : نه چیزی نیست خانم فقط یکم خستم
کارن : دروغ میگه زخمی شده
رزالین : چی؟ چطوری ؟ کجات زخمی شده ؟ الان خوبی ؟
دایانا : کارن ( داد )
رزالین : بیا اینجا ببینم ( در حال چک کردن دایانا )
دایانا : خانم من خوبم این چرت میگه چیزیم نیست فقط یکی با چوب زد تو سرم همین
رزالین : بهت گفتم تنهایی با کسی درگیر نشی خطرناکه بازم گوش نمیدی
دایانا : تنها نبودم خانم
کارن : مادر من خیلی گرسنم بریم ناهار بخوریم
رزالین : اره ناهار حاضره منتظر شما بودم
کارن : من میرم جسیکا صدا کنم
دایانا : بعدا میبینیم همو کارن
کارن : نمیتونی کاری باهام بکنی مامانم نمیزاره
دایانا : باشه برو پشت مامانت قایم شو بچه ننه
دایانا : الان میام
دایانا ؛ رفتم پیش خانم لی که سرپرست خدمتکارا بود زن میانسالی بود ادم مهربون دلسوزی بود منو خیلی دوست داشت منم همیشه حالشو میپرسیدم
دایانا : خانم لی
خ.لی: جانم عزیزم
دایانا :حالتون چطوره ؟
خ.لی : من خوبم تو چطوری ؟
دایانا : بد نیستم ولی اگه کمکم کنین بهتر میشم
خ.لی : چیشده عزیزم
دایانا : یه قرص برای سردرد میخوام یه نفر امروز با چوب زد تو سرم خیلی درد میکنه
خ.لی : تورو خدا مواظب باش دخترم خدایی نکرده چیزیت میشه
دایانا : نگران نباشین من خوبم
خ.لی : الان میارم
دایانا ؛ قرص از خانم لی گرفتم و خوردم و رفتم یه اب به صورتم زدم نشستم سر میز ، جای همیشگی من کنار خانم بود خدمتکارا میز رو چیده بودن منو خانم نشسته بودیم که کارن و جسیکا هم اومدن
جسیکا : سلام
رزالین : سلام عزیزم
کارن : میشه شروع کنیم من ضعف کردم دیگه
رزالین : شروع کن پسرم
رزالین : جیا ( خدمتکار ) ، میشه لطفا غذای دایانا رو بیاری
جسیکا : مگه دایانا هم غذای مارو نمیخوره ؟
کارن : نه ، دایانا گوشت خوک نمیخوره
جسیکا : کنجکاو شدم ، میشه بدونم چرا ؟
دایانا : بهش حساسیت دارم نمیتونم بخورم
جسیکا : اها
جیا : بفرمایید دایانا خانم
دایانا : جیا هزار بار بهت نگفتم خانم صدام نکن بعد دو سال بازم دری همین کارو میکنی
جیا : ببخشید خا..... ببخشید دایانا
دایانا : اشکال نداره ، ممنونم جیا ( لبخند )
رزالین : گفتم همونطور که خواستی درستش کنن ترد و بدون فلفل
دایانا : هوم ، جیا بیا اینجا ؟ (داد )
رزالین : چیشده خوشت نیومد؟
جیا: بله
دایانا : کی این غذا رو درست کرده ؟
جیا : من درستش کردم
دایانا : عالیه جیا ، افرین خیلی خوب بود ( لبخند )
جیا : وای منو ترسوندین ، ممنونم (لبخند)
دایانا : بعد ناهار بیا تو اتاقم
جیا : چشم
رزالین : دایانا میدونی با این کارت منم ترسیدم
دایانا : شما دیگه چرا ؟
رزالین : از دست تو دختره دیونه
رزالین : خب امروز چطور گذشت ؟
کارن : بد نبود یه رقیب جدید پیدا کردیم و ....
۴۸.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.