فصل2 پارت93

Part93
f2
نانا: نه نیازی نیست
جویی: 🫡
نانا: چته ؟😐
جویی: ناهار کوفت نکردیم
نایون: بریم کوفت کنیم😑
نانا و سوزی:🤣( روبه هم دیگه) خل شدن اینا😂
(فلش به بک خونه ته)
نانا ویو: بعد کار و آموزش تزریق به بیمارا سریع تاکسی گرفتم که برم خونه تایم کاریم تموم شده بود تو مسیر به راننده گفتم پیش یه داروخونه وایسا یدونه بیبی چک گرفتم و حرکت کردم رسیدم خونه دیدم اجوما غذا گوشتی درست و من حالت تهوع داشتم هر لحظه نزدیک بود بالا بیارم تظاهر کردن هم پیش اجوما سخته آخه خیلی زود میفهمه برای همین عمدا ماسک زدم که شک نکنه
اجوما: سلام دخترم برای چی ماسک زدی
نانا: هااا؟ ..... اها بیمارستان بودم ماسک زدن واجب بود
اجوما: چرا بگه بیمار شدی؟
نانا: نه نه به خاطر مریضا باید ماسک بزنیم ما پرستارا
اجوما: اها پس چرا درش نمیاری
نانا:چرا درش میارم ولی اول لباس عوض کنم اخه آلودس اجوما من خیلی خستمه لباسامو عوض میکنم میخوام بخوابم
اجوما: باشه دخترم راحت باش
نانا ویو: سریع رفتم لباسامو عوض کردم بعد. رفتم دستشویی و ازمایش بیبی چک انجام دادم و گذاشتم ۱۰ دقیقه بمونه تا جواب مشخص بشه
(نویسنده: قابل توجه بعضیا که نمیدونن بیبی چک چیه؟ بیبی چک چیست؟
بیبی چک یا کیت خانگی بارداری یک وسیله برای تشخیص بارداری است که مقدار هورمون گنادوتروپین جفتی انسان (hCG) در ادرار را اندازه گیری می‌کند بیبی چک راهترین و سریع ترین راه فهمیدن حاملگی هست البته میشه با ازمایش خون فهمید و اطمینان بیشتری داره تا بیبی چک که از طریق ادرار هست )
نانا ویو: ۱۰ دقیقه گذشت و من رفتم یه سر زدم به بیبی چک یه لحظه شوک تو تمام بدنم جاری شد مو....مو....مثبت بود🤦🏻‍♀ خدایا اصلا بیبی چک خیلی اون چندان نمیشه اطمینان کرد شک دارم برای اطمینان فردا پنجشنبه صبح میرم بیمارستان ازمایش خون میدم
(۳ ساعت بعد)
تهیونگ ویو:اومدم خونه دیدم اجوما غذا گوشتی درست کرده بوی خوبی داشت اما چیزی که برام عجیب بود الان ساعت کاری نانا تموم شده بود چرا نانا نیستش
اجوما: سلام پسرم
تهیونگ: سلام نانا نیومده
اجوما: چرا اتفاقا اومد ولی گفت ناهار خورده یکم خستس رفته خوبیده
تهیونگ: اها
راوی: ته ناهارشو خورد و رفت لباساشو عوض کرد دوش گرفت و رفت پیش نانا خوابید
(فلش به بک فردا صبح پنجشنبه )
نانا ویو: صبح ساعت ۶ بیدار شدم چون ته ساعت۹ صبح بیدار میشه و گفتم شاید طول بکشه بعد دیر برم خونه سوال پیچم میکنه کجا بودم رفتم نوبت گرفتم چند دقیقه بعد صدام زدن رفتم ازمایش دادم بعد ۱ ساعت ورقه رو بهم دادن
پرستار: بفرمایید اینم ورقه ازمایشتون تبریک میگم شما حامله هستید 😊
نانا: 😳خیلی ممنون(برکه رو گرفت به سمت در خروجی حرکت کرد)
نانا ویو: تف تو خودم یعنی نانا خاک توسرت خاک دختره ی عنتر چرا چرا من الان چجوری به ته بگم نکنه بهش بگم نزاره برم سرکار ساعت ۷ میرم پیش یونهی باهاش حرف میزنم
(فلش به بک خونه یونهی)
یونهی: عه سلام نانا تویی
نانا: اره خانم سحرخیز منم
یونهی: چه خبر 😊
نانا: بدبختی😭
یونهی: خوبی 😳نکنه امیلی چیزی گفته؟؟🤨
نانا: نه
یونهی: با تهیونگ بحثت شده؟
نانا: نه
یونهی: پس چی خو حرف بزن دارم میمرم از نگرانی
نانا: 😭
یونهی: کتک میخوای نه؟؟؟😐
نانا: باردارم😭😭😭😭
یونهی: هننننن؟؟؟😳 😵‍💫
نانا: ( ورقه رو نشونش میده)
❌نویسنده: یونهی قبلا رشته پزشکی درس خوند اما الان یه قناد ماهره وداره کار میکنه
یونهی : (مکث) [داره به ورق نگاه میکنه]
نانا: خوبی؟؟؟
یونهی: (جیغغغغغغغ)
نانا: مرض کر شدم
یونهی: دارم خاله میشم😍😍
نانا:😐
یونهی: تو چته روانی الان باید خوشحال باشی
نانا:😐
یونهی: به ته گفتی حتما خیلی ذوق زده میشه😍😍😍😍؟؟؟؟؟
نانا: من گیجم الان حاملگیم چیز خوبه یا نه
یونهی: خر جون خیلی خوبه😍😍😍😍
نانا: واقعا
یونهی: اهم 😍
نانا: خوب نیستی بخدا خوب نیستی!!!
اسلاید
بیبی چک نانا