شنیده بودم قلب هر کس، به اندازه ی
شنیده بودم قلب هر کس، به اندازهی
مشتِ گره کردهاش است!
مشت میکنم و خیره میشوم
به انگشتهای گره خوردهام..
دستم را میچرخانم
و دور تا دورش را نگاه میکنم
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم!
در عجبم از این کوچکِ نحیف
که چه به روزم آورده..
وقتی تنگ میشود،
میخواهم زمین و زمان را به هم بدوزم!
وقتی میشکند، چنگ میاندازد
به گلویم و نفس را سخت میکند..
وقتی که میخواهد و نمیتواند،
موج موج اشک میفرستد سراغ چشمهایم..
در عجبم از این کوچکِ نحیف..
مشتِ گره کردهاش است!
مشت میکنم و خیره میشوم
به انگشتهای گره خوردهام..
دستم را میچرخانم
و دور تا دورش را نگاه میکنم
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم!
در عجبم از این کوچکِ نحیف
که چه به روزم آورده..
وقتی تنگ میشود،
میخواهم زمین و زمان را به هم بدوزم!
وقتی میشکند، چنگ میاندازد
به گلویم و نفس را سخت میکند..
وقتی که میخواهد و نمیتواند،
موج موج اشک میفرستد سراغ چشمهایم..
در عجبم از این کوچکِ نحیف..
۷.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۲