پارت پنج
P5
راوی :ات و کوک داشتن کیس میرفتن که کوک میخواست حوله ی ات رو باز کنه که ات نزاشت
ات: نه لطفا در حد کیس فقط
کوک: اوکی
ات: حالا برو بیرون میخوام لباس هامو عوض کنم
کوک: باشه، ات
ات : بله
کوک: دوست دارم
ات : 😳😳😳
کوک : راستشو میگم
ات: خب منم ازت خوشم میاد
کوک: خب بیبی من برم نودل درست کنم و دوستم ته یونگ رو هم دعوت میکنم فیلم هم میخوام بزارم به نظرت چه فیلمی؟
ات: نمیدونم
بعد کوک رفت و من لباس هامو پوشیدم( عکسش رو میزارم) و موهامو باز گذاشتم و رفتم پایین
ات: ارباب چه فیلمی انتخاب کردید
کوک: ات لطفا بهم نگو ارباب یه چیز دیگه بگو
ات: مثلا؟
کوک : مثلا ددی یا کوک یا اوپا... هر چی میخوای
ات : 🤨خب به هر حال چه فیلمی انتخاب کردی
کوک : +18 صحنه دار
ات: کوک نه من از صحنه دار خوشم نمیاد
کوک: نگا نکن 😏
ات : ایششش
دین دین ( مثلا صدای زنگ خونه)
کوک ویو رفتم درو باز کردم
کوک : سلام تهههیی
تهیونگ : سلام جی کییییی
اومدیم نشستیم
کوک : تهیونگ بزار معرفی کنم ایشون ات دوست دختر منه ات تهیونگ دوست بچگی منه
ات : خوشبختم
تهیونگ : منم همین طور
کوک ویو : ات وسط ما بود و داشتیم فیلم میدیدیم که صحنههای خاک بر سریش اومد واقعا خیلی خیلی صحنه دار بود داشتم تحریک میشدم و دستم رو دور کمر ات انداختم دیدم ات اومد روی پام نشست و این کارش بیشتر منو تحریک کرد و چنگی به باسنش زدم که اینطوری نگام کرد 😶
ات ویو:وبعد از فیلم رفتم اشپز خونه تا خوراکی بیارم کوک هم رفت بالا تا فیلم های ترسناک بیاره که دیدم تهیونگ اومد اشپزخونه
ات: بله کاری داشتید
تهیونگ : اره یکاری... 😈😈
ادامه دارد...
برای پارت بعدی
26فالو
13 لایک
10 کامنت
راوی :ات و کوک داشتن کیس میرفتن که کوک میخواست حوله ی ات رو باز کنه که ات نزاشت
ات: نه لطفا در حد کیس فقط
کوک: اوکی
ات: حالا برو بیرون میخوام لباس هامو عوض کنم
کوک: باشه، ات
ات : بله
کوک: دوست دارم
ات : 😳😳😳
کوک : راستشو میگم
ات: خب منم ازت خوشم میاد
کوک: خب بیبی من برم نودل درست کنم و دوستم ته یونگ رو هم دعوت میکنم فیلم هم میخوام بزارم به نظرت چه فیلمی؟
ات: نمیدونم
بعد کوک رفت و من لباس هامو پوشیدم( عکسش رو میزارم) و موهامو باز گذاشتم و رفتم پایین
ات: ارباب چه فیلمی انتخاب کردید
کوک: ات لطفا بهم نگو ارباب یه چیز دیگه بگو
ات: مثلا؟
کوک : مثلا ددی یا کوک یا اوپا... هر چی میخوای
ات : 🤨خب به هر حال چه فیلمی انتخاب کردی
کوک : +18 صحنه دار
ات: کوک نه من از صحنه دار خوشم نمیاد
کوک: نگا نکن 😏
ات : ایششش
دین دین ( مثلا صدای زنگ خونه)
کوک ویو رفتم درو باز کردم
کوک : سلام تهههیی
تهیونگ : سلام جی کییییی
اومدیم نشستیم
کوک : تهیونگ بزار معرفی کنم ایشون ات دوست دختر منه ات تهیونگ دوست بچگی منه
ات : خوشبختم
تهیونگ : منم همین طور
کوک ویو : ات وسط ما بود و داشتیم فیلم میدیدیم که صحنههای خاک بر سریش اومد واقعا خیلی خیلی صحنه دار بود داشتم تحریک میشدم و دستم رو دور کمر ات انداختم دیدم ات اومد روی پام نشست و این کارش بیشتر منو تحریک کرد و چنگی به باسنش زدم که اینطوری نگام کرد 😶
ات ویو:وبعد از فیلم رفتم اشپز خونه تا خوراکی بیارم کوک هم رفت بالا تا فیلم های ترسناک بیاره که دیدم تهیونگ اومد اشپزخونه
ات: بله کاری داشتید
تهیونگ : اره یکاری... 😈😈
ادامه دارد...
برای پارت بعدی
26فالو
13 لایک
10 کامنت
۳۵.۳k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.