ربطی به رفاقتمان نداشت ...!
ربطی به رفاقتمان نداشت ...!
هر دعوایی میکردیم و هر کدورتی بینمان پیش می آمد؛
حتی حرفهایی که گاهی منجر به کدورتِ دوستیمان میشد
از عمق رفاقتمان کم نمیکرد
همان جا درهمان زمان و روی همان زمینی که ایستاده بودیم
فریاد میزدیم
جنگ میکردیم و دستِ اخر محکم همدیگر را بغل میکردیم و با شوخی میگفتیم:
فقط منم که برایت می مانم
خوب نبودنِ احوالِ مان را همان گوشه کنارها چال میکردیم روی خاکش فاتحه ای میخواندیم.
حتی گاهی پیش می آمد تو دورهمی های دوستانه مان سربه سر همدیگر میگذاشتیم و نگاه های معنی دار میکردیم که یعنی تا اخرِ خطِ این اتفاق را دوتایی رد کردیم.
ولی امان از وقت هایی که یکی از ما در جمع ها حضور نداشت.
وکیل مدافعِ دیگری میشدیم و برای کسی که غایب بود و نمیتوانست از خودش دفاع کند تا آخرین نفس میجنگیدیم تا حرفمان را به کُرسی بنشانیم.
مگر رفاقت همین نبود؟
حالِ خرابت را کسی بسازد که میتواند با یک حرف ویرانت کند؟
وقتی با او هستی دنیایی را به بهانه ی بودنش فراموش کنی
وقتی نیست بهانه ای را برای در دنیایش بودن؟♥️
هر دعوایی میکردیم و هر کدورتی بینمان پیش می آمد؛
حتی حرفهایی که گاهی منجر به کدورتِ دوستیمان میشد
از عمق رفاقتمان کم نمیکرد
همان جا درهمان زمان و روی همان زمینی که ایستاده بودیم
فریاد میزدیم
جنگ میکردیم و دستِ اخر محکم همدیگر را بغل میکردیم و با شوخی میگفتیم:
فقط منم که برایت می مانم
خوب نبودنِ احوالِ مان را همان گوشه کنارها چال میکردیم روی خاکش فاتحه ای میخواندیم.
حتی گاهی پیش می آمد تو دورهمی های دوستانه مان سربه سر همدیگر میگذاشتیم و نگاه های معنی دار میکردیم که یعنی تا اخرِ خطِ این اتفاق را دوتایی رد کردیم.
ولی امان از وقت هایی که یکی از ما در جمع ها حضور نداشت.
وکیل مدافعِ دیگری میشدیم و برای کسی که غایب بود و نمیتوانست از خودش دفاع کند تا آخرین نفس میجنگیدیم تا حرفمان را به کُرسی بنشانیم.
مگر رفاقت همین نبود؟
حالِ خرابت را کسی بسازد که میتواند با یک حرف ویرانت کند؟
وقتی با او هستی دنیایی را به بهانه ی بودنش فراموش کنی
وقتی نیست بهانه ای را برای در دنیایش بودن؟♥️
۴.۱k
۲۰ آذر ۱۳۹۹