p41
*و اینکه...اگه توی این دوره هم بخواد بدوعه و نمیدونم کارای سنگین انجام بده...رحمش به شدت آسیب میبینه...خانمتون رحم ضعیفی دارن...و ممکنه این کارای سنگین مثل دویدن و اینا باعث بشه که دچار ناتوانی جنسی بشه یا. رحمش نتونه بچه رو نگه داره!
_الان....الان داروی خاصی هستش؟..
*اصلا...و اینکه اصلا مسکن استفاده نکنه!
با یه کیسه آبگرم و ورجه وورجه نکردن خوب میشه!
_متشکرم...
*..معذرت میخوام...اینکه چرا رابطه جنسی ندارید به من مربوط نیست ولی این عمل خیلی میتونه بهش کمک کنه...و به عبارتی رحمشون تقویت میشه...نظرم اینه که تا ۱ سال بچه دار نشید!چون رحمش نمیتونه بچه نگه داره...و با رابطه جنسی میتونید رحمش رو تقویت کنید....
_.متوجه شدم....ممنونم....
رفت و در رو بست....
_خب... شنیدی حرفای دکترو؟
+اوهوم....
_شنیدی دیگه؟!
+نباید بدو ام...ورجه وورجه نکنم...رحمم ضعیفه و قدرت نگه داری بچه رو نداره، حموم اب گرم و ماساژ دلم و خوب میکنه!
_بهتری دیگه؟
لحنش باهام سرد شده بود و با حالت تندی باهام صحبت میکرد...
+دکتر اون سرمرو زد خوب تر شدم...
_خوب شو...زیاد حوصله دوا درمون ندارم...
+کسی نگفته منو نگه داری...خودم ماشین دارم..کارمو دارم...خونه دارم...پولمو دارم....دوست پسرمو هم داشتم....به تو هم احتیاجی ندارم....باید قبول کنی بزور نگهم داشتی!
_........
+خیلی اخلاقت تند تند عوض میشه!(آروم)
_همینه که هست!(سرد و آروم)
+...منو ول کن برم....(بغض)
_من میرم بیرون...یه کاری برام پیش اومده...(سرد)
+این وقت شب؟
_آره مگه چیه؟
جلوی چشم خودم حاضر شد ولی مثل اینکه کراواتشو نمیتونست ببنده....
از جام بلند شدم و زدم رو بازوش که برگشت طرفم....
کراواتشو دستم گرفتم و براش بستم...و رفتم روی تخت دراز کشیدم...و چشمامو بستم....و بازم اشک های مزاحم...من به همچین آدمی داشتم علاقمند میشدم واقعا؟
و علاقمندم؟
_الان....الان داروی خاصی هستش؟..
*اصلا...و اینکه اصلا مسکن استفاده نکنه!
با یه کیسه آبگرم و ورجه وورجه نکردن خوب میشه!
_متشکرم...
*..معذرت میخوام...اینکه چرا رابطه جنسی ندارید به من مربوط نیست ولی این عمل خیلی میتونه بهش کمک کنه...و به عبارتی رحمشون تقویت میشه...نظرم اینه که تا ۱ سال بچه دار نشید!چون رحمش نمیتونه بچه نگه داره...و با رابطه جنسی میتونید رحمش رو تقویت کنید....
_.متوجه شدم....ممنونم....
رفت و در رو بست....
_خب... شنیدی حرفای دکترو؟
+اوهوم....
_شنیدی دیگه؟!
+نباید بدو ام...ورجه وورجه نکنم...رحمم ضعیفه و قدرت نگه داری بچه رو نداره، حموم اب گرم و ماساژ دلم و خوب میکنه!
_بهتری دیگه؟
لحنش باهام سرد شده بود و با حالت تندی باهام صحبت میکرد...
+دکتر اون سرمرو زد خوب تر شدم...
_خوب شو...زیاد حوصله دوا درمون ندارم...
+کسی نگفته منو نگه داری...خودم ماشین دارم..کارمو دارم...خونه دارم...پولمو دارم....دوست پسرمو هم داشتم....به تو هم احتیاجی ندارم....باید قبول کنی بزور نگهم داشتی!
_........
+خیلی اخلاقت تند تند عوض میشه!(آروم)
_همینه که هست!(سرد و آروم)
+...منو ول کن برم....(بغض)
_من میرم بیرون...یه کاری برام پیش اومده...(سرد)
+این وقت شب؟
_آره مگه چیه؟
جلوی چشم خودم حاضر شد ولی مثل اینکه کراواتشو نمیتونست ببنده....
از جام بلند شدم و زدم رو بازوش که برگشت طرفم....
کراواتشو دستم گرفتم و براش بستم...و رفتم روی تخت دراز کشیدم...و چشمامو بستم....و بازم اشک های مزاحم...من به همچین آدمی داشتم علاقمند میشدم واقعا؟
و علاقمندم؟
۱۹.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.