pt 5
تهیونگ: باشه پس من میرم
یوجین سو: موفقدباشی یادت باشه چی گفتم عادی رفتار کن
تهیونگ: چشم....از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم و ا.ت . ا.ت تازه از خواب بیدار شده بود و داشت موهاش رو شونه میکرد
ا.ت: سلا ته
تهیونگ: سلام عشقم برات یه کادو دارم......وای چطور متوجه نشدم اون از وقتی اومده اینجا حتی رژ قرمز هم نمی زنه و همیشه رژ مشکی می زنه
ا.ت: وای مرسی عزیزم
_ ا.ت کادو رو از ته گرفت و از به ته قول داد هیچ وقت درش نیاره نقشه موفقیت امیز بود و داشت خوب پیش میرفت و ته امید وار بود همین طور هم بمونه
بعد از رفتن ته//
ا.ت: وای چقدر دیگه باید این وعض رو تحمل کنم ؟ خدا بگم چی کار ات نکنه کارلس چرا باید به این پسره ابراز علاقه کنم چقدم چندشه دلم واسه عشق واقعی این پسره می سوزه
_ ولی اون نمی دونه که یوجین سو و تهیونگ دارن از توی گوی صدای اون رو می شنون
تهیونگ: ای عوضی خودم میکشمش نمی زارم در بره
یوجین سو: بشین ببینم نگفتم عجله نکن؟ باید بزاریم دستش رو بشه تا همه بفهمن
تهیونگ: خیلی خب حالا جلسه ی امروز رو چی کار کنم؟
یوجین سو: من یه فکری دارم
تهیونگ: نکنه می خواید......
سر میز جلسه//
تهیونگ: خب دوستان با عرض تاسف باید بگم که جلسه امروز تشکیل نمی شود و به جاش می خوایم یکم به یاد قدیما خوش باشیم چون من تو کتاب های کتاب خونه خونده بودم که بین کار هات به خودت استراحت بدی
و این استراحت ماست ما پسرا امروز میریم جنگل و برای شام شکار می کنیم و شما خانم ها یعنی ا.ت و بکا و مادر خونده و جلیسا(زن یونگی) می تونن هر کاری دلشون خواست بکنن
جیمین: خدا خیرت بده ته خیلی وقت بود یه استراحت نیاز داشتم
نامجون: خیلی خوبه
بکا: ایول یه روز بدون دردسر
ا.ت: حتما خیلی خوش میگذره
شوگا: این همه عنر عنر ریسه کردم بیام برا استراحت؟ 😐 ولی می ارزه
کوک: خب چی قراره شکار کنیم؟
تهیونگ: اهو و گوزن
جی هوپ: پس من میرم اسبا رو اماده کنم
_یوجین سو لبخند رضاریت مندانه ای رو به ته زد و هر کدوم رفتن سر کار خودشون
تو جنگل//
_ پسرا هر کدوم سوار اسباشون بودن و داشتن حرکت میکردن که تهیونگ دستور توقف داد
جین: چی شد
تهیونگ: دوستان باید بگم که سرکارید و جلسه تو جنگل تشکیل می شه
همه: واتتتتتتت
نامجون: اسکل کردی مارو؟
کوک: هیچ وقت نمی شه به کارای تهیونگ اعتماد کرد
تهیونگ: انقدر قر نزنید شکار میریم ولی بعد از صحبت های من
جی هوپ: خب بفرمایید
تهیونگ: راجع به ا.ت هستش یعنی در در مورد ایت ا.تی هستش که الان با خانم ها تو قلعه هست
یوجین سو: موفقدباشی یادت باشه چی گفتم عادی رفتار کن
تهیونگ: چشم....از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم و ا.ت . ا.ت تازه از خواب بیدار شده بود و داشت موهاش رو شونه میکرد
ا.ت: سلا ته
تهیونگ: سلام عشقم برات یه کادو دارم......وای چطور متوجه نشدم اون از وقتی اومده اینجا حتی رژ قرمز هم نمی زنه و همیشه رژ مشکی می زنه
ا.ت: وای مرسی عزیزم
_ ا.ت کادو رو از ته گرفت و از به ته قول داد هیچ وقت درش نیاره نقشه موفقیت امیز بود و داشت خوب پیش میرفت و ته امید وار بود همین طور هم بمونه
بعد از رفتن ته//
ا.ت: وای چقدر دیگه باید این وعض رو تحمل کنم ؟ خدا بگم چی کار ات نکنه کارلس چرا باید به این پسره ابراز علاقه کنم چقدم چندشه دلم واسه عشق واقعی این پسره می سوزه
_ ولی اون نمی دونه که یوجین سو و تهیونگ دارن از توی گوی صدای اون رو می شنون
تهیونگ: ای عوضی خودم میکشمش نمی زارم در بره
یوجین سو: بشین ببینم نگفتم عجله نکن؟ باید بزاریم دستش رو بشه تا همه بفهمن
تهیونگ: خیلی خب حالا جلسه ی امروز رو چی کار کنم؟
یوجین سو: من یه فکری دارم
تهیونگ: نکنه می خواید......
سر میز جلسه//
تهیونگ: خب دوستان با عرض تاسف باید بگم که جلسه امروز تشکیل نمی شود و به جاش می خوایم یکم به یاد قدیما خوش باشیم چون من تو کتاب های کتاب خونه خونده بودم که بین کار هات به خودت استراحت بدی
و این استراحت ماست ما پسرا امروز میریم جنگل و برای شام شکار می کنیم و شما خانم ها یعنی ا.ت و بکا و مادر خونده و جلیسا(زن یونگی) می تونن هر کاری دلشون خواست بکنن
جیمین: خدا خیرت بده ته خیلی وقت بود یه استراحت نیاز داشتم
نامجون: خیلی خوبه
بکا: ایول یه روز بدون دردسر
ا.ت: حتما خیلی خوش میگذره
شوگا: این همه عنر عنر ریسه کردم بیام برا استراحت؟ 😐 ولی می ارزه
کوک: خب چی قراره شکار کنیم؟
تهیونگ: اهو و گوزن
جی هوپ: پس من میرم اسبا رو اماده کنم
_یوجین سو لبخند رضاریت مندانه ای رو به ته زد و هر کدوم رفتن سر کار خودشون
تو جنگل//
_ پسرا هر کدوم سوار اسباشون بودن و داشتن حرکت میکردن که تهیونگ دستور توقف داد
جین: چی شد
تهیونگ: دوستان باید بگم که سرکارید و جلسه تو جنگل تشکیل می شه
همه: واتتتتتتت
نامجون: اسکل کردی مارو؟
کوک: هیچ وقت نمی شه به کارای تهیونگ اعتماد کرد
تهیونگ: انقدر قر نزنید شکار میریم ولی بعد از صحبت های من
جی هوپ: خب بفرمایید
تهیونگ: راجع به ا.ت هستش یعنی در در مورد ایت ا.تی هستش که الان با خانم ها تو قلعه هست
۶۸۷
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.