سناریو
وقتی تو دعوا بهت مشت میزنن و از دماغت خون میاد
یونجون: شروع میکنه با گریه کردن و هی ازت معذرت خواهی میکنه
بومگیو: شت...خوبی بیب؟
سوبین: بب..ببخشید...ا/ت... خوبی؟(با ترس)
تهیون:عشقم باور کن حواسم نبود خوبی؟ میخوای بریم بیمارستان؟
کای: اییی الهی دستم بشکنه...خوبی؟(اع خدانکنه پسرم)
یونجون: شروع میکنه با گریه کردن و هی ازت معذرت خواهی میکنه
بومگیو: شت...خوبی بیب؟
سوبین: بب..ببخشید...ا/ت... خوبی؟(با ترس)
تهیون:عشقم باور کن حواسم نبود خوبی؟ میخوای بریم بیمارستان؟
کای: اییی الهی دستم بشکنه...خوبی؟(اع خدانکنه پسرم)
۷.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.