بریم yes
بریم yes
☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆
سیرا:ارهههه
مایکی:جلسه تمومه
مایکی خیلی سرع بلند شد و رفت سیرا رفت اتاق شکنجه یه نفر ادم بود
سیرا:بدبخت خیانت کار میدونی قراره کل حرصم رو. سر تو خالی کنم
سیرا رفت سمت چاقو و انگشت های اون رو قطع میکرد
مرده بدبخت هم داد میکشید
سیرا:دلم واست میسوزه و بنگ یه تیر نسارش کرد
سیرا امد بیرون ساعت ۱۰:۱۰ بود سوار ماشین شد
وقتی رسید خونه همه چراقا خاموش بودن که یعنی همه رفت خوابیدن
سیرا هم رفت خوابید
*صبح*
بیدار شدم فقط دیدم یه نامه روی میزه اون ها رفته بودن
سیرا صبحانش رو خورد و یه لباس پوشید سوار ماشین شد و حرکت کرد
کلی پرونده امضاع کرد
ساعت۷:۰۰از شرکت امد بیرون اصلا حوصله نداشت رفت خونه و خوابید
ساعت ۹:۰۰بیدار شد تارک بود رفت برق هارو روشن کرد سانزو نیومده بود یه نیم ساعت دیگه میاد
رفتم به لباس باز پوشیدم نمیدونم چرا اما پوشیدم سفید مشکی بود
رفتم پذیرایی هچکسی نیومد هیچ صدایی نمیومد
¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯پایان
لایک
سیو
کامنت بزارید
☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆☆*:. o(≧▽≦)o .:*☆
سیرا:ارهههه
مایکی:جلسه تمومه
مایکی خیلی سرع بلند شد و رفت سیرا رفت اتاق شکنجه یه نفر ادم بود
سیرا:بدبخت خیانت کار میدونی قراره کل حرصم رو. سر تو خالی کنم
سیرا رفت سمت چاقو و انگشت های اون رو قطع میکرد
مرده بدبخت هم داد میکشید
سیرا:دلم واست میسوزه و بنگ یه تیر نسارش کرد
سیرا امد بیرون ساعت ۱۰:۱۰ بود سوار ماشین شد
وقتی رسید خونه همه چراقا خاموش بودن که یعنی همه رفت خوابیدن
سیرا هم رفت خوابید
*صبح*
بیدار شدم فقط دیدم یه نامه روی میزه اون ها رفته بودن
سیرا صبحانش رو خورد و یه لباس پوشید سوار ماشین شد و حرکت کرد
کلی پرونده امضاع کرد
ساعت۷:۰۰از شرکت امد بیرون اصلا حوصله نداشت رفت خونه و خوابید
ساعت ۹:۰۰بیدار شد تارک بود رفت برق هارو روشن کرد سانزو نیومده بود یه نیم ساعت دیگه میاد
رفتم به لباس باز پوشیدم نمیدونم چرا اما پوشیدم سفید مشکی بود
رفتم پذیرایی هچکسی نیومد هیچ صدایی نمیومد
¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯¯\_(ツ)_/¯پایان
لایک
سیو
کامنت بزارید
۶.۲k
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.