DeaDly kisses 🐋🍶p23
کوک:چیشد
ته:اون تتوی حروف نیست او 180درجه ست کوک صدو هشتاد دجه بچرخ
کوک:عاه الان
ته:خب سرنخو پیدا کردم اون چیز صورتی
کوک:الان
کوک اروم از داخل خاک یه مجسمه ی دست با دستبند صورتی بود
ته:این دست بندا
کوک:این دستبدا رو به دستم میبستن و هق هق هق
ته:واستا روش یه کاغذه روش نوشته خب از رگ گردن بهت نزدیکترم
ته:خب باید بریم ساعتم1:30برسیم میشه 2:30
کوک:بریم منم خستم بریم
ته:بپر بالا
کوک:اون خزا دستشازن
ته:یعنی خودش میچسبونه
کوک:اره
ته:خب ناهار چی میخوری
کوک:اممممم شاید سوشی
ته:باشه خب همین
کوک:بایه نوشابه ی رژیمی
ته:حالا کلاس میزازی
کوک:نه فقط یه مدتیه با نوشابه های دیگه حالم بد میشه
ته:باشه میشه محیط اونجارو برا م توصیف کنی
کوک:خب باش اونجایه قفس داشت که انقدر ارتفاع نداشت که مجبور بودم پاهامو بیرون بیارم و اونجا اگه لباسامو درنمی اوردم روم اب سرد میریختن که مم یخ میکردم و مجبور بودم بدون لباس برم اونجا سرامیک بود البته یه چیزای یادمه از بیرنش که یه باغ بود که گلای رز سفید و قرمز داشت و اونجا زیر زمین داشت که همه ادما رو داخل اتاقای صورتی بانور بنفش داشت حدود20تا اتاق داشت و 20تازندانی ولی من فرق داشتم رئیس خودش منو شکنجه میداد وری بقیه فقط ازشون فیلم میگرفت ولی اتاق شکنجه سرد بود هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق
ته:بسه دیگه ولش کن رسیدیم
کوک:اوهوم باشع
و رسیدن از یکی از رستورانا غذا گرفتن و رفتن خونه ته و کوک تو اسانسور بودن که یهو خواهر ته اومد
🐋🍶🐋🍶🐋🍶p23🐋🍶🐋I love you 🍶🐋
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#تهکوک
#کوکوی
ته:اون تتوی حروف نیست او 180درجه ست کوک صدو هشتاد دجه بچرخ
کوک:عاه الان
ته:خب سرنخو پیدا کردم اون چیز صورتی
کوک:الان
کوک اروم از داخل خاک یه مجسمه ی دست با دستبند صورتی بود
ته:این دست بندا
کوک:این دستبدا رو به دستم میبستن و هق هق هق
ته:واستا روش یه کاغذه روش نوشته خب از رگ گردن بهت نزدیکترم
ته:خب باید بریم ساعتم1:30برسیم میشه 2:30
کوک:بریم منم خستم بریم
ته:بپر بالا
کوک:اون خزا دستشازن
ته:یعنی خودش میچسبونه
کوک:اره
ته:خب ناهار چی میخوری
کوک:اممممم شاید سوشی
ته:باشه خب همین
کوک:بایه نوشابه ی رژیمی
ته:حالا کلاس میزازی
کوک:نه فقط یه مدتیه با نوشابه های دیگه حالم بد میشه
ته:باشه میشه محیط اونجارو برا م توصیف کنی
کوک:خب باش اونجایه قفس داشت که انقدر ارتفاع نداشت که مجبور بودم پاهامو بیرون بیارم و اونجا اگه لباسامو درنمی اوردم روم اب سرد میریختن که مم یخ میکردم و مجبور بودم بدون لباس برم اونجا سرامیک بود البته یه چیزای یادمه از بیرنش که یه باغ بود که گلای رز سفید و قرمز داشت و اونجا زیر زمین داشت که همه ادما رو داخل اتاقای صورتی بانور بنفش داشت حدود20تا اتاق داشت و 20تازندانی ولی من فرق داشتم رئیس خودش منو شکنجه میداد وری بقیه فقط ازشون فیلم میگرفت ولی اتاق شکنجه سرد بود هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق هق
ته:بسه دیگه ولش کن رسیدیم
کوک:اوهوم باشع
و رسیدن از یکی از رستورانا غذا گرفتن و رفتن خونه ته و کوک تو اسانسور بودن که یهو خواهر ته اومد
🐋🍶🐋🍶🐋🍶p23🐋🍶🐋I love you 🍶🐋
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#تهکوک
#کوکوی
۴.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.