با من بگو
part~4
آری: باشه باشه
آری: خب یه دختر جدید به اکیپمون اومده
کسایی که تو اکیپشون هستن رو میگم اشتباه نکنید: مینجی-ایره-اری-کوک-جیمین-رزی-ته-لیسا-ات-جنی
ات: ممنون🤭
اری: خب میدونی وقتی یه عضو جدید میاد چیکار میکنیم
ات: چیکار
اری: جشن میگیریمممممم(خنده و دست)
ات: آخجون جشن
اری: امشب همه بار مهمون من
همه رفتن بار و کلی خوش گذروندن و آخر کار شد...
اری: بیاین جرعت حقیقت
ات: آره
بقیه هم موافقت کردن
اری: خب لیسا بچرخون
لیسا: آمم ته و جنی
جنی: ج ح
ته: ح
جنی: عاشق کی هستی
ته: ات
نکته: اونا دستگاه دروغ و حقیقت داشتن(دستگاهی که نشون میده طرف داره راشت میگه یا نه و اگه دوتا دروغ پشت سر تم گفتی برق'ت میگیره)
دستگاه: غلط
ته عرق کرده بود و استرس داشت
جنی: کیه؟!
ته: این دستگاه خرابه میگم ات
ته: آخخخخ
جنی: تا راستشو نگی ول کنت نیستم
ته: باشه باشه آمم متاسفم ات ولی من به جنی بیشتر علاقه دارم😔
جنی: چی چییییی
ات: آم درکت میکنم تو یه شرایط سختی قرار گرفتی و درست نتونستی انتخاب کنی
ات: عاا دیر وقته من باید برم
ات رفت
ته: ات نرو
کوک:(خنده های زیر زیر)
(بارون اومد و همه رفتن)
ات: آخخخخ داره بارون میاد خونه خیلی دوره
یهو ات فهمید که بارون دیگه رو سرش نمیریزه با سرشو نگاه کرد
دید یه چتر هست و کوک کنارشه
ات: آممم ممنون
یهو یه ماشین اومد و میخواست مثل فیلما آب بریزه رو آب که کوک اومد جلوش و خودش خیس شد..
ادمین: اومای گادد
همینجور به هم زل زده بودننن
ات چسبیده بود به دیوار
ووووووووووووووووو
کوک لباشو رو لبای ات گذاشت که یهو
اری: کوک ت تو(گریه)
آری: باشه باشه
آری: خب یه دختر جدید به اکیپمون اومده
کسایی که تو اکیپشون هستن رو میگم اشتباه نکنید: مینجی-ایره-اری-کوک-جیمین-رزی-ته-لیسا-ات-جنی
ات: ممنون🤭
اری: خب میدونی وقتی یه عضو جدید میاد چیکار میکنیم
ات: چیکار
اری: جشن میگیریمممممم(خنده و دست)
ات: آخجون جشن
اری: امشب همه بار مهمون من
همه رفتن بار و کلی خوش گذروندن و آخر کار شد...
اری: بیاین جرعت حقیقت
ات: آره
بقیه هم موافقت کردن
اری: خب لیسا بچرخون
لیسا: آمم ته و جنی
جنی: ج ح
ته: ح
جنی: عاشق کی هستی
ته: ات
نکته: اونا دستگاه دروغ و حقیقت داشتن(دستگاهی که نشون میده طرف داره راشت میگه یا نه و اگه دوتا دروغ پشت سر تم گفتی برق'ت میگیره)
دستگاه: غلط
ته عرق کرده بود و استرس داشت
جنی: کیه؟!
ته: این دستگاه خرابه میگم ات
ته: آخخخخ
جنی: تا راستشو نگی ول کنت نیستم
ته: باشه باشه آمم متاسفم ات ولی من به جنی بیشتر علاقه دارم😔
جنی: چی چییییی
ات: آم درکت میکنم تو یه شرایط سختی قرار گرفتی و درست نتونستی انتخاب کنی
ات: عاا دیر وقته من باید برم
ات رفت
ته: ات نرو
کوک:(خنده های زیر زیر)
(بارون اومد و همه رفتن)
ات: آخخخخ داره بارون میاد خونه خیلی دوره
یهو ات فهمید که بارون دیگه رو سرش نمیریزه با سرشو نگاه کرد
دید یه چتر هست و کوک کنارشه
ات: آممم ممنون
یهو یه ماشین اومد و میخواست مثل فیلما آب بریزه رو آب که کوک اومد جلوش و خودش خیس شد..
ادمین: اومای گادد
همینجور به هم زل زده بودننن
ات چسبیده بود به دیوار
ووووووووووووووووو
کوک لباشو رو لبای ات گذاشت که یهو
اری: کوک ت تو(گریه)
۳.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳