فصل دوم دارت ۶۶ ازدواج اجباری
فصل دوم دارت ۶۶ ازدواج اجباری
★ویو ا/ت★
< با صدای الارم گوشیم بیدار
شدم ساعت 7 بود رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم حمام یه دوش 20 دقیقهای گرفتم و امدم بیرون موهامو خشک کردم روتین پوستیمو انجام دادم لباسامو پوشیدم و یه میکاپ کردم(عکسمیزارم) ساعت شد 8 دیگه سوار ماشین شدم رفتم نمایشگاه >
★ویو شوگا★
< کلی کار ریخته سرم باید کلی ماشین بفرستم کانادا ، آمریکا ، تایلند سری رفتم شرکت به منشی کلی کار دادم و خودمم داشتم کار میکردم
امشب پدربزرگ منو کار نمیدونه میخواد چی بگه ولی میدونم چیزه عادیی نمیگه >
♪ادمینتون♪ ساعت 3 بود ا/ت و شوگا کارشون تموم شد و رفتن خونه استراحت کنن
∆ سلام مامان
- سلام پسرم خوبی
∆ اره
- مدرسه چطور بود خوب بود؟
∆ اره کلی دوست پیدا کردم
- خوبه
∆ مامان میخوام برم خونه خاله روناک
- درساتو انجام دادی؟؟
∆ اره همشونو انجام دادم
- خوبه
∆ زنگ بزنم خاله روناک؟
- باشه زنگ بزن
∆ باشه
★ویو ا/ت★
روناک امد نیونجین رو برد منم تا ساعت 5 خوابیدم دیگه بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد روتین پوستیمو انجام دادم
یه دست لباس خیلی خوشگل درآوردم و پوشیدم و میکاپ هم انجام دادم(عکسمیزارم)
نمیدونم پدربزرگ چیکار داره ولی میدونم کاری که داره خیلی خوب نیست
⟨ رسیدن خونهی پدربزرگ ⟩
شرط پارت بعد
۳۰:« لایک ❤️
★ویو ا/ت★
< با صدای الارم گوشیم بیدار
شدم ساعت 7 بود رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم حمام یه دوش 20 دقیقهای گرفتم و امدم بیرون موهامو خشک کردم روتین پوستیمو انجام دادم لباسامو پوشیدم و یه میکاپ کردم(عکسمیزارم) ساعت شد 8 دیگه سوار ماشین شدم رفتم نمایشگاه >
★ویو شوگا★
< کلی کار ریخته سرم باید کلی ماشین بفرستم کانادا ، آمریکا ، تایلند سری رفتم شرکت به منشی کلی کار دادم و خودمم داشتم کار میکردم
امشب پدربزرگ منو کار نمیدونه میخواد چی بگه ولی میدونم چیزه عادیی نمیگه >
♪ادمینتون♪ ساعت 3 بود ا/ت و شوگا کارشون تموم شد و رفتن خونه استراحت کنن
∆ سلام مامان
- سلام پسرم خوبی
∆ اره
- مدرسه چطور بود خوب بود؟
∆ اره کلی دوست پیدا کردم
- خوبه
∆ مامان میخوام برم خونه خاله روناک
- درساتو انجام دادی؟؟
∆ اره همشونو انجام دادم
- خوبه
∆ زنگ بزنم خاله روناک؟
- باشه زنگ بزن
∆ باشه
★ویو ا/ت★
روناک امد نیونجین رو برد منم تا ساعت 5 خوابیدم دیگه بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد روتین پوستیمو انجام دادم
یه دست لباس خیلی خوشگل درآوردم و پوشیدم و میکاپ هم انجام دادم(عکسمیزارم)
نمیدونم پدربزرگ چیکار داره ولی میدونم کاری که داره خیلی خوب نیست
⟨ رسیدن خونهی پدربزرگ ⟩
شرط پارت بعد
۳۰:« لایک ❤️
۱۷.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.