آیدل من پارت ۵
رسیدیم دم در که یونا ماشینو قفل کرد
یونا: صب کنین نرین داخل
تعجبی نگاش کردیم
یونا: اول بریم به حساب من لباس بخریم
از اونجایی که پدرش ی بلک کارت بش داده بود ما هم ناراحت نشدیم و دوباره سوار ماشینش شدیمو رفتیم سمت مغازه هایی که لباسای مارک داشت
مغازه ها واسمون تازگی نداشتن چون همیشه با یونا میومدیم ولی لباسا همیشه واسمون تازگی داشتن
رونا رفت سمت ی لباس ست صورتی
رونا: بیایید ست این لباسا رو بگیریم
بعد از حساب کردن رفتیم خونه و یونا میکاپمون کرد چون کلاس میکاپری میره
ا.ت: لباسم چطوره؟
یونا: واااو مث همه لباسامون
رونا: فقط رنگاشون فرق داره
ی آهنگ از بی تی اس پلی کردیم و یکم قر دادیم که دیدم ساعت نه شده
ا.ت: یونا رونا بریم؟؟
توی راه کلی با هم گفتیمو خندیدیم تا رسیدیم
یونا: من میز شمارهی هشت رو رزرو کردم
پیشخدمت: عا من واقعا متاسفم سه تا فرد خیلی معروف اومدن و ما میزو دادیم به اونا
یونا زد روی میز و با تشر صحبت کرد
یونا: حالا هر خری.. باید میز ما رو بدین "با عصبانیت"
ا.ت: عا متاسفم ما میریم دوستم کنترلش رو از دست داد
خاستیم بریم که یهو رونا صدامون زد
رونا: یااا پسرا میگن ما هم بریم پیششون
ا.ت: بیخیال خوشم نمیاد با هر پسری سر ی میز باشم
رونا: ولی اونا هرکسی نیستن "با ذوق"
یونا و من همزمان برگشتیم پشت سرمون که سه تا از پسرای بی تی اس رو دیدیم
یونا: عررررر بریم پیششون "با ذوق"
ا.ت: همین الان داشت فحش میداد این دختر
بعد ی لبخند زدم و رفتم سر میز
شوگا و نامجون و جیمین سر اون میز بودن
من با ذوق نشستم رو به روی شوگا یونا هم رو به روی جیمین و رونا هم رو به روی نامجون نشست
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_5
5 لایک تا پارت بعد...
یونا: صب کنین نرین داخل
تعجبی نگاش کردیم
یونا: اول بریم به حساب من لباس بخریم
از اونجایی که پدرش ی بلک کارت بش داده بود ما هم ناراحت نشدیم و دوباره سوار ماشینش شدیمو رفتیم سمت مغازه هایی که لباسای مارک داشت
مغازه ها واسمون تازگی نداشتن چون همیشه با یونا میومدیم ولی لباسا همیشه واسمون تازگی داشتن
رونا رفت سمت ی لباس ست صورتی
رونا: بیایید ست این لباسا رو بگیریم
بعد از حساب کردن رفتیم خونه و یونا میکاپمون کرد چون کلاس میکاپری میره
ا.ت: لباسم چطوره؟
یونا: واااو مث همه لباسامون
رونا: فقط رنگاشون فرق داره
ی آهنگ از بی تی اس پلی کردیم و یکم قر دادیم که دیدم ساعت نه شده
ا.ت: یونا رونا بریم؟؟
توی راه کلی با هم گفتیمو خندیدیم تا رسیدیم
یونا: من میز شمارهی هشت رو رزرو کردم
پیشخدمت: عا من واقعا متاسفم سه تا فرد خیلی معروف اومدن و ما میزو دادیم به اونا
یونا زد روی میز و با تشر صحبت کرد
یونا: حالا هر خری.. باید میز ما رو بدین "با عصبانیت"
ا.ت: عا متاسفم ما میریم دوستم کنترلش رو از دست داد
خاستیم بریم که یهو رونا صدامون زد
رونا: یااا پسرا میگن ما هم بریم پیششون
ا.ت: بیخیال خوشم نمیاد با هر پسری سر ی میز باشم
رونا: ولی اونا هرکسی نیستن "با ذوق"
یونا و من همزمان برگشتیم پشت سرمون که سه تا از پسرای بی تی اس رو دیدیم
یونا: عررررر بریم پیششون "با ذوق"
ا.ت: همین الان داشت فحش میداد این دختر
بعد ی لبخند زدم و رفتم سر میز
شوگا و نامجون و جیمین سر اون میز بودن
من با ذوق نشستم رو به روی شوگا یونا هم رو به روی جیمین و رونا هم رو به روی نامجون نشست
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_5
5 لایک تا پارت بعد...
۳.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱