پارت5 عشق دوست داشتنی:)

رسیدیم خونه و من یه بوس به لپ ته زدم و رفتم اتاقم انگار دنیا رو بهم داده بودن وااااااایییییی دیگه خیلی خوب بود و اسم ته رو توی مخاطبیتم از(شتر سرد) به(♡دوست پسرم♡) تغییر دادم(یاد زیبای حقیقی افتادم😂🗿) و مث سنگ خوابم برد
ویو ته جون(جوووووووون😂)
وقتی ات گونمو بوسید قلبم رفت رو هزار اصلا واااای نزدیک بود غش کنم
و اتو توی مخاطبینم از(بیشور رو مخ) به(بیبی کیوت☆) تغییر دادمو رفتم غذا درست کنم(واااااات مگه مسئولیت حین نبود؟)
پرش به 2ماه بعد
ویو ات
این دو ماه عالی بود غیر دیشب که ته بخاطر این که بدون اجازش رفتم بیرون اعصبانی شدو دعوا کردیم
فلش بک به روز دعوا
ته: مگه من نگفتم بدون اجازه من حق بیرون رفتن نداری هااااا؟(اخرش با عربده)
ات: تو چی کار داری ها؟
ته: تو مال منی برای همین باید حواسم بهت باشه
ات: ازت بدم میاد(با شیون گراز)
ته: اما من عاشقتم(نگاه ترسناک از جنی منی ها)
سریع رفتم تو اتاق
پایان فلش بک
...........
هعی فردا میزارم کلم داره دود میکنه:/