شرکت اقای کیم...
#شرکت_اقای_کیم
#part8
"ویو ات"
سریع پام و از روی میز ورداشتم و بلند شدم
ات:عهههه سلام اقای جئون
کوک:کوک
ات:چی؟اهاااا سلام کوک چطوری؟
کوک:من که خوبم...ولی انگار تو بهتری...از کی به جایی رسیدی که درمورد من نظر میدی؟که من گودزیلام و تو پرنسس اره؟
ات:نه بابا...پرنسس؟اونم من؟
کوک:(پوزخند زد)ولش....ولی دفعه ی بعدی اخراجی خانوم کیم!(خنده)
ات:دیگه تکرار نشه...گوریل میمون احمق...پسره ی فلک زده(اروم گفت)
کوک:چی گفتی؟
ات:هیچی گفتم چشم دیگه تکرار نمیشه(لبخند ملیح)
رفتم و سر جای خودم نشستم
کوک:دیشب فرم هایی که پر کرده بودی رو نگاه کردم
ات:خب؟
کوک:خب؟...خیلی خنده داری خانم کیم
ات:ات
کوک:چی؟
ات:ات صدام کن
کوک:حتما چون خیلی جذابی باید ات صدات کنم نه؟
ات:نهههه منظورم این نبود!
کوک:اکی پس ات!
ات:افرین
کوک:ماه دیگه یک سفر کاری دارم...باید همراهم باشی
ات:هن؟اووو...یعنی بله؟
کوک:(خندید)باید دوباره تکرارش کنم؟
ات:نه...هیچی ولش...
کوک:اکی...امروز باری که سفارش دادیم میرسه...
ات:خب؟به...یعنی چیکار باید بکنم؟
کوک:....باید نظارت کنی
ات:نظارت؟پس تو اینجا گا......نهههه ببخشید...منظورم اینه که شما...نههه تو....اره تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک:باید به کار های مهمتری برسم
ات:اکیه..الان باید چیکار کنم؟
کوک:فعلا کار خاصی نداری...
ات:میتونم استراحت کنم؟
کوک:استراحت؟از صبح مگه چیکار کردی که استراحت میخوای؟
ات:کوه کندم(با لحن مظلوم)
کوک:اوو....(خندید)اکی استراحت کن...
#part8
"ویو ات"
سریع پام و از روی میز ورداشتم و بلند شدم
ات:عهههه سلام اقای جئون
کوک:کوک
ات:چی؟اهاااا سلام کوک چطوری؟
کوک:من که خوبم...ولی انگار تو بهتری...از کی به جایی رسیدی که درمورد من نظر میدی؟که من گودزیلام و تو پرنسس اره؟
ات:نه بابا...پرنسس؟اونم من؟
کوک:(پوزخند زد)ولش....ولی دفعه ی بعدی اخراجی خانوم کیم!(خنده)
ات:دیگه تکرار نشه...گوریل میمون احمق...پسره ی فلک زده(اروم گفت)
کوک:چی گفتی؟
ات:هیچی گفتم چشم دیگه تکرار نمیشه(لبخند ملیح)
رفتم و سر جای خودم نشستم
کوک:دیشب فرم هایی که پر کرده بودی رو نگاه کردم
ات:خب؟
کوک:خب؟...خیلی خنده داری خانم کیم
ات:ات
کوک:چی؟
ات:ات صدام کن
کوک:حتما چون خیلی جذابی باید ات صدات کنم نه؟
ات:نهههه منظورم این نبود!
کوک:اکی پس ات!
ات:افرین
کوک:ماه دیگه یک سفر کاری دارم...باید همراهم باشی
ات:هن؟اووو...یعنی بله؟
کوک:(خندید)باید دوباره تکرارش کنم؟
ات:نه...هیچی ولش...
کوک:اکی...امروز باری که سفارش دادیم میرسه...
ات:خب؟به...یعنی چیکار باید بکنم؟
کوک:....باید نظارت کنی
ات:نظارت؟پس تو اینجا گا......نهههه ببخشید...منظورم اینه که شما...نههه تو....اره تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک:باید به کار های مهمتری برسم
ات:اکیه..الان باید چیکار کنم؟
کوک:فعلا کار خاصی نداری...
ات:میتونم استراحت کنم؟
کوک:استراحت؟از صبح مگه چیکار کردی که استراحت میخوای؟
ات:کوه کندم(با لحن مظلوم)
کوک:اوو....(خندید)اکی استراحت کن...
۷.۵k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.