جنگ برای تو ( پارت 15)
سوریو بعد از تموم شدن کار جونگ کوک خیلی عصبی به جونگ کوک ضربه میزد و به سینش مشت میزد
سوریو : این دیگه چه غلطی بود که کردی هان؟
جونگ کوک :به تو هیچ ربطی نداره... دوست داشتم
سوریو : چ.. چرا اینکارو کرد.. کردی؟ 😖
جونگ کوک : توعم که هرچی میشه گریه میکنی
سوریو : انقد بی عقلی؟ نمیگی کسی ببینه
جونگ کوک : گفتم باهام رسمی حرف نزن نه اینکه بهم توهین کنی... تو اصلا لیاقت نداری دیگم کاری بهت ندارم
سوریو : برو بابا... دیگه تو قصر سراغ من نیایا.. بیای میزنمت
جونگ کوک :جرات داری
سوریو :نه تو جرات داری
جونگ کوک : میدونی که دارم... هرکاری بخوام میتونم بکنم
سوریو :......
جونگ کوک : چته چرا هیچی نمیگی... کم آوردی؟ دیدی من بردم، همیشه من میبرم
سوریو :عهههه یه دقه ساکت باش
جونگ کوک : میزنما
سوریو : تو چرا منو بوسیدی؟
جونگ کوک : وایییییی... تو هنوز سر اون قضیه موندی!
سوریو : بره تو مهم نیست... معلوم نیست چنتا دختر دیگرو بوسیدی برات عادی شده
جونگ کوک : سوریو میبندی دهنتو یا نه
سوریو : مشکلی پیش بیاد من از تو میبینم به مادرتم میگم
جونگ کوک : اگه مشکلی پیشم بیاد بره من میاد به تو چه ربطی داره
سوریو : کلی گفتم
جونگ کوک : الان به خاطر بی احترامی که بهم کردی میتونستم بگم سرتو ببرن
سوریو : میگفتی خب
جونگ کوک : من اصلا دیگه با تو حرف نمیزنم
سوریو : فک کنم من الان باید اینو بگما
جونگ کوک : حالا که اول من گفتم
سوریو : من رفتم
جونگ کوک : کجا
سوریو : فضولی
جونگ کوک : وایسا سرجات ببینم
سوریو : برو بابا
سوریو : این دیگه چه غلطی بود که کردی هان؟
جونگ کوک :به تو هیچ ربطی نداره... دوست داشتم
سوریو : چ.. چرا اینکارو کرد.. کردی؟ 😖
جونگ کوک : توعم که هرچی میشه گریه میکنی
سوریو : انقد بی عقلی؟ نمیگی کسی ببینه
جونگ کوک : گفتم باهام رسمی حرف نزن نه اینکه بهم توهین کنی... تو اصلا لیاقت نداری دیگم کاری بهت ندارم
سوریو : برو بابا... دیگه تو قصر سراغ من نیایا.. بیای میزنمت
جونگ کوک :جرات داری
سوریو :نه تو جرات داری
جونگ کوک : میدونی که دارم... هرکاری بخوام میتونم بکنم
سوریو :......
جونگ کوک : چته چرا هیچی نمیگی... کم آوردی؟ دیدی من بردم، همیشه من میبرم
سوریو :عهههه یه دقه ساکت باش
جونگ کوک : میزنما
سوریو : تو چرا منو بوسیدی؟
جونگ کوک : وایییییی... تو هنوز سر اون قضیه موندی!
سوریو : بره تو مهم نیست... معلوم نیست چنتا دختر دیگرو بوسیدی برات عادی شده
جونگ کوک : سوریو میبندی دهنتو یا نه
سوریو : مشکلی پیش بیاد من از تو میبینم به مادرتم میگم
جونگ کوک : اگه مشکلی پیشم بیاد بره من میاد به تو چه ربطی داره
سوریو : کلی گفتم
جونگ کوک : الان به خاطر بی احترامی که بهم کردی میتونستم بگم سرتو ببرن
سوریو : میگفتی خب
جونگ کوک : من اصلا دیگه با تو حرف نمیزنم
سوریو : فک کنم من الان باید اینو بگما
جونگ کوک : حالا که اول من گفتم
سوریو : من رفتم
جونگ کوک : کجا
سوریو : فضولی
جونگ کوک : وایسا سرجات ببینم
سوریو : برو بابا
۱۷.۰k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.