پارت ۲۵
نیکا:نمیخوام نوش جان (رفتم بالا اتاق خدم)
آخه من چرا باید از کسی که عاشقشم حرف بشنوم میدونم چیزی تو دلش نیس ولی منو ضایع کرده دیگه
مامان د:متین بچه از حرف تو ناراحت شد
دیانا:من برم صداش کنم
متین:خدم میرم
دیانا:باش
متین رفتم بالا در زدم
نیکا:کیه
متین:ببخشید منم
نیکا:نیا تو
متین درو باز کردم
متین:ببخشید دستم خورد باز شد
نیکا:پروووویی ها
متین:خوب من اینم دیگه
نیکا:اسکل😂
متین:بیا بریم شام بخوریم
نیکا:باشه
متین:دستتو بده
نیکا: با اشه
دست هموگرفتیم رفتیم پایین
بجه ها دست تو دست آمدن پایین
دیانا:خب مژده ندارین
نیکا:مثلا چی؟
آخه من چرا باید از کسی که عاشقشم حرف بشنوم میدونم چیزی تو دلش نیس ولی منو ضایع کرده دیگه
مامان د:متین بچه از حرف تو ناراحت شد
دیانا:من برم صداش کنم
متین:خدم میرم
دیانا:باش
متین رفتم بالا در زدم
نیکا:کیه
متین:ببخشید منم
نیکا:نیا تو
متین درو باز کردم
متین:ببخشید دستم خورد باز شد
نیکا:پروووویی ها
متین:خوب من اینم دیگه
نیکا:اسکل😂
متین:بیا بریم شام بخوریم
نیکا:باشه
متین:دستتو بده
نیکا: با اشه
دست هموگرفتیم رفتیم پایین
بجه ها دست تو دست آمدن پایین
دیانا:خب مژده ندارین
نیکا:مثلا چی؟
۱۳.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.