"هیچ کس نمی توانست به عمق چشم هاش پی
"هیچ کس نمی توانست به عمق چشم هاش پی
ببرد.
و من این را از همان اول دریافتم.
قدم های بلند برمیداشت،اما جوری تربیت شده بود که رفتارش با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال می کنند.
و من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه ی من دوست داشت؟ آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند.نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود. "
سمفونی_مردگان
عباس_معروفی
ببرد.
و من این را از همان اول دریافتم.
قدم های بلند برمیداشت،اما جوری تربیت شده بود که رفتارش با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال می کنند.
و من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه ی من دوست داشت؟ آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند.نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود. "
سمفونی_مردگان
عباس_معروفی
۱.۹k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.