I fell in love with the Mafia. (پارت 43)
صدای کلید در اومد جیمین بود سلام کردم طبق معمول فقط سر تکون داد رفت بالا اجوشی صدا کرد برای نهار رفتم نشستم جیمین از پله ها اومد پایین نشست حرفی بینمون نبود تا اینکه با صداش سرمو بلند کردم
جیمین: امروز قراره بریم مهمونی... لباستو میگم برات بیارن اگه اذیتت کرد بهم میگی... فهمیدی؟
ایلان: سرمو ب معنی اره تکون دادم غذا مو خوردم رفتم بالا جیمینم رفت اتاق کارش تا خوده پنج خوابیدم بلند شدم رفتم حموم اومدم بیرون لباس رو تخت بود موهامو خشک کردم لباس پوشیدم ی ارایش ملایم کردم رفتم پایین منطزرم بود رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم تا خوده مهمونی حرفی نزد پیاده شدیم دستمو دور بازوش گذاشتم رفتیم تو کلی ادم اونجا بود همه نگاها رو ما بود سرمو برگردوندم همون دختره هانا رو دیدم با نفرت بهم نگاه میکرد با کشیده شدن دستم راه افتادم رفتیم سمت دوستای جیمین احوالپرسی کردن یک ساعتی بود اومدم ب جیمین گفتم میرم دست شوی کارامو کردم دستمو شستم رفتم بیرون داشتم میرفتم ی نفر صدام کرد برگشتم سمتش صورتش معلوم نبود اومد نزدیک تر
ایلان: بفرمایید
مرده: میخواستم...
دیگه چیزی نفهمیدم
چند مین بعد
چشمامو باز کردم توی ماشین بودم
مرده: بیدار شدی کوچولو ماشین نگه داشت در سمت منو باز کرد بازو مو گرفت
مرده: بیا بیرون ببینم
ایلان: ولم کن... ولم کن عوضی
بردم سمت ی خونه درشو باز کرد حولم داد تعادل نداشتم افتادم مرده بزور بلندم کرد بردم سمت پله ها
ایلان: ولم کن... ولم کن.. عوضی
مرده بردم رو پله ها حولم میداد چند بار خوردم زمین
گریم گرفت
ایلان: از جونم چی میخوای
بردم سمت ی اتاق درشو باز کرد پرتم کرد تو افتادم زمین گریه میکردم
ایلان: لعنت بهت... بزار برم
چند دقیقه نشد اومد تو بازومو کشید نشوندم رو صندلی دستمو بست چشامو بست چند دقیقه نشد گرمای چیزی رو زیرم احساس کردم ارزو میکردم بچه چیزیش نشده باشه
مرده: ببند اون دهنتو یا یه بلای سرتو بچت بیارم بزور گریمو نگه داشتم در باز شد صدای کفش میامد
هانا: خوب... خوب ببین کی اینجاس... هرزه کوچولو
ایلان: ولم کن.. از جونم چی میخوای
هانا: به جیمین جونت گفتم انتقام میگیرم ببینم میاد دنبال سگلی و بچه مردش
ایلان: ببند اون دهن کثیفتو
کشیده محکمی زد رفت بیرون گریم شدید شد
ایلان: لعنت بهت... بزار برم عوضی
ویو جیمین
ایلان بهم گفت میره دستشوی پنج دقیقه ای گذشت نگرانش شدم رفتم دنبالش رفتم تو دستشوی ولی نبود زمین زمان بهم دوختم هیچ جا نبود داشتم از نگرانی میمردم
بادیگارد: قربان اونجاهم نبودن
جیمین: امروز قراره بریم مهمونی... لباستو میگم برات بیارن اگه اذیتت کرد بهم میگی... فهمیدی؟
ایلان: سرمو ب معنی اره تکون دادم غذا مو خوردم رفتم بالا جیمینم رفت اتاق کارش تا خوده پنج خوابیدم بلند شدم رفتم حموم اومدم بیرون لباس رو تخت بود موهامو خشک کردم لباس پوشیدم ی ارایش ملایم کردم رفتم پایین منطزرم بود رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم تا خوده مهمونی حرفی نزد پیاده شدیم دستمو دور بازوش گذاشتم رفتیم تو کلی ادم اونجا بود همه نگاها رو ما بود سرمو برگردوندم همون دختره هانا رو دیدم با نفرت بهم نگاه میکرد با کشیده شدن دستم راه افتادم رفتیم سمت دوستای جیمین احوالپرسی کردن یک ساعتی بود اومدم ب جیمین گفتم میرم دست شوی کارامو کردم دستمو شستم رفتم بیرون داشتم میرفتم ی نفر صدام کرد برگشتم سمتش صورتش معلوم نبود اومد نزدیک تر
ایلان: بفرمایید
مرده: میخواستم...
دیگه چیزی نفهمیدم
چند مین بعد
چشمامو باز کردم توی ماشین بودم
مرده: بیدار شدی کوچولو ماشین نگه داشت در سمت منو باز کرد بازو مو گرفت
مرده: بیا بیرون ببینم
ایلان: ولم کن... ولم کن عوضی
بردم سمت ی خونه درشو باز کرد حولم داد تعادل نداشتم افتادم مرده بزور بلندم کرد بردم سمت پله ها
ایلان: ولم کن... ولم کن.. عوضی
مرده بردم رو پله ها حولم میداد چند بار خوردم زمین
گریم گرفت
ایلان: از جونم چی میخوای
بردم سمت ی اتاق درشو باز کرد پرتم کرد تو افتادم زمین گریه میکردم
ایلان: لعنت بهت... بزار برم
چند دقیقه نشد اومد تو بازومو کشید نشوندم رو صندلی دستمو بست چشامو بست چند دقیقه نشد گرمای چیزی رو زیرم احساس کردم ارزو میکردم بچه چیزیش نشده باشه
مرده: ببند اون دهنتو یا یه بلای سرتو بچت بیارم بزور گریمو نگه داشتم در باز شد صدای کفش میامد
هانا: خوب... خوب ببین کی اینجاس... هرزه کوچولو
ایلان: ولم کن.. از جونم چی میخوای
هانا: به جیمین جونت گفتم انتقام میگیرم ببینم میاد دنبال سگلی و بچه مردش
ایلان: ببند اون دهن کثیفتو
کشیده محکمی زد رفت بیرون گریم شدید شد
ایلان: لعنت بهت... بزار برم عوضی
ویو جیمین
ایلان بهم گفت میره دستشوی پنج دقیقه ای گذشت نگرانش شدم رفتم دنبالش رفتم تو دستشوی ولی نبود زمین زمان بهم دوختم هیچ جا نبود داشتم از نگرانی میمردم
بادیگارد: قربان اونجاهم نبودن
۸۱.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.