فیک: ددی مافیای من* پارت: ۱۲ ( آخر )
ا/ت .......
رفتم دکتر گفت باید آزمایش بدم وقتی آزمایش دادم گفت بار دارم
خیلی خیلی تعجب کردم و ناراحت شدم و گفتم
_ ببخشید میشه سقدش کنم ( نمی دونم سقدو درست نوشتم یانه دیگه به گوندگی خودتون ببخشید 🤣)
دکتره تعجب کرد گفت ( علامت دکتره " )
"مطمئن هستید
_بله
"خب باید این برگه رو هم مادر و هم پدر بچه امضا کنن
وقتی اینو گفت ترسیدم چون اگه ارباب بفهمه ازش حاملم خودمو میکشه ( هوز باهم اوکی نشدن😁)
عمارت
رفتم توی اتاقم و برگرو گذاشتم روی میز اتاقم
ظهر شد و ارباب اومد
وقتی اومد سریع رفتم پیشش و گفتم
_ببخشید ارباب میشه یک لحظه بیاید
+باشه
رفتیم توی اتاق که ارباب قبله اینکه بهش بگم برگه رو دید
تهیونگ.......
وقتی چیز های داخل برگرو خوندم خیلی حالم بد شد یعنی ا/ت حامله و میخواد سقطش کنه برای ه.ین پرسیدم
+چرا ( ناراحت جدی )
سرشو پایین انداخت گفت
_چون شما ارباب منید و من زن شما نیستم که بتونید از خودمو بچم مراقبت کنید ( گریه )
صورتشو بالا آوردم و بوس آرومی روی لب هاش زدم و گفتم من اینو امضا نمی کنم
_چرا؟؟؟؟؟
+چون من عاشقتم ا/ت ( راستی قضیه ی الینا رو از خدمت کارا فهمیده بود)
ا/ت ......
گفت چون عاشقتم و خیلی خوشحال شدم و بغلش کردم و لب همو طولانی بوسیدیم
_عاشقتم
+منم عاشقتم
۱ سال بعد
ما یک دختر به اسمه سوفیا دارید و زندگی عاشقونه ای باهم داریم
(پایان فصل ۱)
رفتم دکتر گفت باید آزمایش بدم وقتی آزمایش دادم گفت بار دارم
خیلی خیلی تعجب کردم و ناراحت شدم و گفتم
_ ببخشید میشه سقدش کنم ( نمی دونم سقدو درست نوشتم یانه دیگه به گوندگی خودتون ببخشید 🤣)
دکتره تعجب کرد گفت ( علامت دکتره " )
"مطمئن هستید
_بله
"خب باید این برگه رو هم مادر و هم پدر بچه امضا کنن
وقتی اینو گفت ترسیدم چون اگه ارباب بفهمه ازش حاملم خودمو میکشه ( هوز باهم اوکی نشدن😁)
عمارت
رفتم توی اتاقم و برگرو گذاشتم روی میز اتاقم
ظهر شد و ارباب اومد
وقتی اومد سریع رفتم پیشش و گفتم
_ببخشید ارباب میشه یک لحظه بیاید
+باشه
رفتیم توی اتاق که ارباب قبله اینکه بهش بگم برگه رو دید
تهیونگ.......
وقتی چیز های داخل برگرو خوندم خیلی حالم بد شد یعنی ا/ت حامله و میخواد سقطش کنه برای ه.ین پرسیدم
+چرا ( ناراحت جدی )
سرشو پایین انداخت گفت
_چون شما ارباب منید و من زن شما نیستم که بتونید از خودمو بچم مراقبت کنید ( گریه )
صورتشو بالا آوردم و بوس آرومی روی لب هاش زدم و گفتم من اینو امضا نمی کنم
_چرا؟؟؟؟؟
+چون من عاشقتم ا/ت ( راستی قضیه ی الینا رو از خدمت کارا فهمیده بود)
ا/ت ......
گفت چون عاشقتم و خیلی خوشحال شدم و بغلش کردم و لب همو طولانی بوسیدیم
_عاشقتم
+منم عاشقتم
۱ سال بعد
ما یک دختر به اسمه سوفیا دارید و زندگی عاشقونه ای باهم داریم
(پایان فصل ۱)
۵.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.