نام فیک = دوست پسر روانی من
نام فیک = دوست پسر روانی من
پارت = ۹
کوک به ات که کیوت خوابیده بود تو بغلش زل زده بود که یهو
کلارا وارد اتاق کوک شد
لباسش خیلی باز بود و موهاش هم بالا بسته بودی آرایش غلیظ کرده بود.
با صحنه ای که دید جا خورد
د.. ددی
کوک ، خفه شوه رزه چرا اینجوری لباس پوشیدی؟
ات با صدای بلند کوک بیدار شد.
كلارا : پاهاشو به زمین کوبید عاااا این دختره ۵۰ رزه کیه
باهات خوابیدههه
کوک : دوست دخترمه به تو چه
ات : ن... نخير .. من .. من میرم...
کلارا : ات رو حول داد و ات افتاد رو دستش خورد به تیزی
گلدون و ی زخم عمیقی رو ایجاد کرد.
کوک با نگرانی رفت سمتش
کوک : ح.. حالت خوبه
عی ... رزه ببین چی کار کردی
کلارا : حقش بود ددی جونم
ات بدون جواب دادن به کوک و کلارا پاشد وایساد و تو چشم های کلارا زل زد.
ی سیلی خیلی محکمی به کلارا زد جوری که وقتی افتاد زمین صدا اومد.
ات : ببین منو ...
ی بار دیگه با من اینجوری حرف بزنی چنان بلایی سرت میارم که هیچ کس به دادت نرسه فهمیدی؟ (داد)
و سریع از اون مکان خارج شد.
کوک بدون اینکه ی نگاهی هم به کلارا بکنه رفت دنبال ا.ت
کلارا : دارم براتون
کوک دست ات رو گرفت.
ات برگشت
ات : ها چیهه ولم کن تا همین جاش هم زیاده روی کردی آقای جئون
کوک : وایسا
ات : ولم کن بابا
کوک : گفتم وایسا (عربده)
جیمینین
جيمين :
پارت = ۹
کوک به ات که کیوت خوابیده بود تو بغلش زل زده بود که یهو
کلارا وارد اتاق کوک شد
لباسش خیلی باز بود و موهاش هم بالا بسته بودی آرایش غلیظ کرده بود.
با صحنه ای که دید جا خورد
د.. ددی
کوک ، خفه شوه رزه چرا اینجوری لباس پوشیدی؟
ات با صدای بلند کوک بیدار شد.
كلارا : پاهاشو به زمین کوبید عاااا این دختره ۵۰ رزه کیه
باهات خوابیدههه
کوک : دوست دخترمه به تو چه
ات : ن... نخير .. من .. من میرم...
کلارا : ات رو حول داد و ات افتاد رو دستش خورد به تیزی
گلدون و ی زخم عمیقی رو ایجاد کرد.
کوک با نگرانی رفت سمتش
کوک : ح.. حالت خوبه
عی ... رزه ببین چی کار کردی
کلارا : حقش بود ددی جونم
ات بدون جواب دادن به کوک و کلارا پاشد وایساد و تو چشم های کلارا زل زد.
ی سیلی خیلی محکمی به کلارا زد جوری که وقتی افتاد زمین صدا اومد.
ات : ببین منو ...
ی بار دیگه با من اینجوری حرف بزنی چنان بلایی سرت میارم که هیچ کس به دادت نرسه فهمیدی؟ (داد)
و سریع از اون مکان خارج شد.
کوک بدون اینکه ی نگاهی هم به کلارا بکنه رفت دنبال ا.ت
کلارا : دارم براتون
کوک دست ات رو گرفت.
ات برگشت
ات : ها چیهه ولم کن تا همین جاش هم زیاده روی کردی آقای جئون
کوک : وایسا
ات : ولم کن بابا
کوک : گفتم وایسا (عربده)
جیمینین
جيمين :
۵۴۱
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.