❤️🔥مافیای خشن من ❤️🔥
Part:15
اون.......
بیا پایین👇🏻
فیلیکس بود داشت منو نگاه می کرد به اون هم توجه نکردم کلاس دیگه داشت تموم می شد و همه داشتن وسایل ها شون رو جمع می کردن
فیلیکس: خوب بچه ها جلسه بعد دوست دارید چی کار کنید؟(اینجا همه چیز یاد میدن)
ات: من می گ....
داشتم حرف می زدم که نانسی پرید وسط حرفم من بدم میاد کسی بپره وسط حرفم اما خودم رو کنترل کردن تا چیزی نگم
نانسی: باله ترو خدا(حالت لوس)
ات: ایییی باله چیه دیگه من میگم بوکس چون دوست دارم با ین ها هم مبارزه کنم هه(😏)
ین ها: نه..نه به نظر من هم باله بهتره
ات: هه(😏)
فیلیکس: باشه پس جلسه بعد باله
ات و کوک هم زمان: نههههه*هر دو برگشتن و به هم زل زدن تا اینکه ات چشم هاش رو از کوک دزدید*(نکته:وقتی این علامت*رو می زارم یعنی راوی حرف می زنه یعنی من 😊)
فیلیکس: همین که گفتم فردا باله تمرین می کنیم اما نفرات کمه
ات: ون وقت برای چی نفرات کمه؟(🤨)
چون...........
بچه ها چون می دونم فردا نمی تونم بزارم شرط میره بالا
لایک=۲٠👍🏻
کامنت=۲٠📱
😉
اون.......
بیا پایین👇🏻
فیلیکس بود داشت منو نگاه می کرد به اون هم توجه نکردم کلاس دیگه داشت تموم می شد و همه داشتن وسایل ها شون رو جمع می کردن
فیلیکس: خوب بچه ها جلسه بعد دوست دارید چی کار کنید؟(اینجا همه چیز یاد میدن)
ات: من می گ....
داشتم حرف می زدم که نانسی پرید وسط حرفم من بدم میاد کسی بپره وسط حرفم اما خودم رو کنترل کردن تا چیزی نگم
نانسی: باله ترو خدا(حالت لوس)
ات: ایییی باله چیه دیگه من میگم بوکس چون دوست دارم با ین ها هم مبارزه کنم هه(😏)
ین ها: نه..نه به نظر من هم باله بهتره
ات: هه(😏)
فیلیکس: باشه پس جلسه بعد باله
ات و کوک هم زمان: نههههه*هر دو برگشتن و به هم زل زدن تا اینکه ات چشم هاش رو از کوک دزدید*(نکته:وقتی این علامت*رو می زارم یعنی راوی حرف می زنه یعنی من 😊)
فیلیکس: همین که گفتم فردا باله تمرین می کنیم اما نفرات کمه
ات: ون وقت برای چی نفرات کمه؟(🤨)
چون...........
بچه ها چون می دونم فردا نمی تونم بزارم شرط میره بالا
لایک=۲٠👍🏻
کامنت=۲٠📱
😉
۸.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲