P6
P6
شوگا : کلاغه تو موهام دست کشیدم که دیدم ی کاغذ برداشت و شروع کرد نوشتن
ا. ت: بیا ی قرار دادی ببندیم کاغذو نوشتمو گذاشتم جلوش.
بعد از تموم شدن پروژه ما دیگه همو نمیبینیم پس منم قول میدم حتی بعد از بدنیا اومدنش اسمی ازت نبرم هیچ اسمی توهم قول بده دیگه سراغ منو بچه نیای
شوگا: الان از کجا بدونم بهش عمل میکنی؟
ا. ت: برگرو برداشتمو امضا کردم. اینجوری
شوگا: چاره ای جز امضا کردنش نداشتم. خیلی خوب امضا کردم
چند روز بعد
ا. ت: بچه ها کارتون عالی بود عالی
نام جون: ممنون
جین: من خیلی گشنمه
جیهوپ: اره منم
ا. ت: خیلی خوب پس پیش به سوی غذا
ویو ا. ت سر میز غذا
ا. ت: فقط با غذام بازی میکردم اخه چرا. چرا فندوق مامان چرا نمیتونم چیزایی مثل تخم مرغ همبرگر ابجو شراب بخورم 😟
جیمین : ا. ت چرا غذا نمیخوری حالت خوبه
تاتا: اره بیا یکم شراب بخور
ا. ت: نه ممنون نمیخورم
کوک: چرا حتما ابجو دوست داری بیا بیا برات بریزم
ا. ت: نه من فقط یکم گشنم نیست وگرنه من خوبم
جیهوپ: اها اوکی
ا. ت: یکم که گذشت دهنمو وا کردم
ا. ت: بچه ها یهو صدای قاشق چنگال شون ساکت شد. من م... من باردارم همشون با چشمای از کاسه درومده نگام میکردن جز شوگا که ساکت منو نگاه میکرد. برای همین نمیتونم ی سری چیزا رو بخورم
جیمین: وواو بهت نمیومد ازدواج کرده باشی ا ت
ا. ت: م.. من ی مادر مجردم
جیهوپ: اوه شت
کوک: دارک شد
نامجون : ا. ت تو چیکار کردی
ا. ت: هیچی فقط ی عوضی بود توی بار
جین: واقا واسی اون اشغال متاسفم
ته: خاک تو سرش
جیمین: چه عقده ای داشته اون خیلی عوضی
ا. ت: همینجوری به شوگا بدو بیراه میگفتن و منم با لذت گوش میکردم که شوگا زد رو میزو رفت بیرون . بچه ها این چشه
کوک: هیچکسی نمیدونه جدیدن خیلی عصبانی ماهم جرعت نداریم بهش نزدیک شیم ......
شوگا : کلاغه تو موهام دست کشیدم که دیدم ی کاغذ برداشت و شروع کرد نوشتن
ا. ت: بیا ی قرار دادی ببندیم کاغذو نوشتمو گذاشتم جلوش.
بعد از تموم شدن پروژه ما دیگه همو نمیبینیم پس منم قول میدم حتی بعد از بدنیا اومدنش اسمی ازت نبرم هیچ اسمی توهم قول بده دیگه سراغ منو بچه نیای
شوگا: الان از کجا بدونم بهش عمل میکنی؟
ا. ت: برگرو برداشتمو امضا کردم. اینجوری
شوگا: چاره ای جز امضا کردنش نداشتم. خیلی خوب امضا کردم
چند روز بعد
ا. ت: بچه ها کارتون عالی بود عالی
نام جون: ممنون
جین: من خیلی گشنمه
جیهوپ: اره منم
ا. ت: خیلی خوب پس پیش به سوی غذا
ویو ا. ت سر میز غذا
ا. ت: فقط با غذام بازی میکردم اخه چرا. چرا فندوق مامان چرا نمیتونم چیزایی مثل تخم مرغ همبرگر ابجو شراب بخورم 😟
جیمین : ا. ت چرا غذا نمیخوری حالت خوبه
تاتا: اره بیا یکم شراب بخور
ا. ت: نه ممنون نمیخورم
کوک: چرا حتما ابجو دوست داری بیا بیا برات بریزم
ا. ت: نه من فقط یکم گشنم نیست وگرنه من خوبم
جیهوپ: اها اوکی
ا. ت: یکم که گذشت دهنمو وا کردم
ا. ت: بچه ها یهو صدای قاشق چنگال شون ساکت شد. من م... من باردارم همشون با چشمای از کاسه درومده نگام میکردن جز شوگا که ساکت منو نگاه میکرد. برای همین نمیتونم ی سری چیزا رو بخورم
جیمین: وواو بهت نمیومد ازدواج کرده باشی ا ت
ا. ت: م.. من ی مادر مجردم
جیهوپ: اوه شت
کوک: دارک شد
نامجون : ا. ت تو چیکار کردی
ا. ت: هیچی فقط ی عوضی بود توی بار
جین: واقا واسی اون اشغال متاسفم
ته: خاک تو سرش
جیمین: چه عقده ای داشته اون خیلی عوضی
ا. ت: همینجوری به شوگا بدو بیراه میگفتن و منم با لذت گوش میکردم که شوگا زد رو میزو رفت بیرون . بچه ها این چشه
کوک: هیچکسی نمیدونه جدیدن خیلی عصبانی ماهم جرعت نداریم بهش نزدیک شیم ......
۱۱.۹k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.