پارت سوم عشق ناشناسم:
پارت سوم عشق ناشناسم:
+ من نمیشناسمش
آقا: این الان مسته نمیفهمه
ویو کوک: یکم فکر کردم و دیدم این بهترین جوابه
- من دوست پسرشم و خونم کنار خونشه، تا حالا ندیدم تو بیای اینجا
آقا: آها باشه ، ،هی پسر جون به ربطی نداره
بیا تو با هم حرف بزنیم
- من با تو حرفی ندارم
یه مشت زدم تو دهنش
و زنگ زدم پلیس
اومد و جمعش کرد و بردن
منم دخترو گذاشتم توی خونه
و میخواستم برم که دستم رو گرفت
+میشه پیشم بمونی؟
-چی؟
+ لطفا، اون مرد منو خیلی ترسوند
نگاهش کردم و قبول کردم
اون رو خوابوندم و خودم هم پایین کنار تختش محو نگاه کردنش شدم
(صبح)
ویو ات : با سردرد وحشتناکی بلند شدم
و دیدم اون پسره کنار تخته میخواستم جیغ بزنم که اتفاق های دیشب یادم اومد روش پتو انداختم و رفتم یه صبحونه خوشمزه برای تشکر پختم
و یه قهوه هم دم کردم
که یهو بیدار شد و اومد
+ سلام بیدار شدین
- بله بیدار شدم، حالتون خوبه؟
+ بله به لطف شما
- کاری نکردم
اون معلوم بود نمیخواست بره منم نمیخواستم که اون بره
+ برای تشکر ازتون صبحونه ای درست کردم ، که شاید دوست داشته باشین
- وای ممنون نیازی نبود
+ خواهش میکنم
صبحانه رو خوردیم
ولی تمام مدت انگار میخواست چیزی بگه و روی دلش بود
ولی نمیتونست بگه
+ چیزی شده؟
- چیز مهمی نیست
فقط یه سوال ازتون داشتم
+ بله؟
- آیا دوستی با من رو قبول میکنین؟
+ دوستی ....با شما
باورم نمیشه یه شخص به این کراشی بهم پیشنهاد داده
ولی من از همون لحظه که دیدمش عاشقش شدم
+ میدونین ، من تا حالا هیچ وقت از این جور کارا نکردم
و همیشه با دخترا در ارتباط بودم
نمیدونم
نمیتونستم همینجوری قبول کنم که ، بالاخره یکم ناز نیاز بود
- میدونین ، من تلاش میکنم برای اینکه دلتون رو بدست بیارم ، خواهی دید
+ امیدوارم
ویو کوک: باید یه کاری میکردم ، صبحانه رو خوردم و رفتم بیرون
امروز جمعه بود و مدرسه ای نبود
پس از خونه بیرون نمیومد
یا نه رو نمیدونستم
پس تصمیم گرفتم که برم ناهار درست کنم
یه ناهار خیلی خوشمزه پختم و رفتم دم خونش
+ بله ؟
- ناهار پختم ، شاید شما هم دوست داشته باشین
درو باز کرد
+ ولی من خودم میپزم
- برای شما پختم ، بفرمایید
+ ممنون
چقدر خوشمزه اس
آفرین بهتون
- میشه راحت صحبت کنی؟
+ اهوم
پارت های قبل در پیجی که تو بیو هست
+ من نمیشناسمش
آقا: این الان مسته نمیفهمه
ویو کوک: یکم فکر کردم و دیدم این بهترین جوابه
- من دوست پسرشم و خونم کنار خونشه، تا حالا ندیدم تو بیای اینجا
آقا: آها باشه ، ،هی پسر جون به ربطی نداره
بیا تو با هم حرف بزنیم
- من با تو حرفی ندارم
یه مشت زدم تو دهنش
و زنگ زدم پلیس
اومد و جمعش کرد و بردن
منم دخترو گذاشتم توی خونه
و میخواستم برم که دستم رو گرفت
+میشه پیشم بمونی؟
-چی؟
+ لطفا، اون مرد منو خیلی ترسوند
نگاهش کردم و قبول کردم
اون رو خوابوندم و خودم هم پایین کنار تختش محو نگاه کردنش شدم
(صبح)
ویو ات : با سردرد وحشتناکی بلند شدم
و دیدم اون پسره کنار تخته میخواستم جیغ بزنم که اتفاق های دیشب یادم اومد روش پتو انداختم و رفتم یه صبحونه خوشمزه برای تشکر پختم
و یه قهوه هم دم کردم
که یهو بیدار شد و اومد
+ سلام بیدار شدین
- بله بیدار شدم، حالتون خوبه؟
+ بله به لطف شما
- کاری نکردم
اون معلوم بود نمیخواست بره منم نمیخواستم که اون بره
+ برای تشکر ازتون صبحونه ای درست کردم ، که شاید دوست داشته باشین
- وای ممنون نیازی نبود
+ خواهش میکنم
صبحانه رو خوردیم
ولی تمام مدت انگار میخواست چیزی بگه و روی دلش بود
ولی نمیتونست بگه
+ چیزی شده؟
- چیز مهمی نیست
فقط یه سوال ازتون داشتم
+ بله؟
- آیا دوستی با من رو قبول میکنین؟
+ دوستی ....با شما
باورم نمیشه یه شخص به این کراشی بهم پیشنهاد داده
ولی من از همون لحظه که دیدمش عاشقش شدم
+ میدونین ، من تا حالا هیچ وقت از این جور کارا نکردم
و همیشه با دخترا در ارتباط بودم
نمیدونم
نمیتونستم همینجوری قبول کنم که ، بالاخره یکم ناز نیاز بود
- میدونین ، من تلاش میکنم برای اینکه دلتون رو بدست بیارم ، خواهی دید
+ امیدوارم
ویو کوک: باید یه کاری میکردم ، صبحانه رو خوردم و رفتم بیرون
امروز جمعه بود و مدرسه ای نبود
پس از خونه بیرون نمیومد
یا نه رو نمیدونستم
پس تصمیم گرفتم که برم ناهار درست کنم
یه ناهار خیلی خوشمزه پختم و رفتم دم خونش
+ بله ؟
- ناهار پختم ، شاید شما هم دوست داشته باشین
درو باز کرد
+ ولی من خودم میپزم
- برای شما پختم ، بفرمایید
+ ممنون
چقدر خوشمزه اس
آفرین بهتون
- میشه راحت صحبت کنی؟
+ اهوم
پارت های قبل در پیجی که تو بیو هست
۴.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.