بچه ها امدم باهاتون درد دل کنم حالم خیلی گرفته کسی کنارم
بچه ها امدم باهاتون درد دل کنم حالم خیلی گرفته کسی کنارم نبود ک باهاش صحبت کنم تصمیم گرفتم باشماها صحبت کنم
من همیشه تو رمانم سعی کردم تا جای ک میتونم توش غم غصه ننویسم همیشه تو رمان ک مینوشتم شادی خوشحالی بوده ولی تو زندگی خودم نه سعی کردم همیشه خودمو قوی نشون بدم همیشه خودمو شاد نشون بدم ولی از تو داشتم اب میشدم من با خیلی ها دوست شدم مجازی ولی دوستیمون ۲ هفته بود بجز یک نفر ک خیلی خیلی درکم میکرد و همجوره پشتم بود به یک دلایل دیگ نمتونم بهش پیام بدم دلمم براش تنگ شده دلیلش هم نه دعوا نه قهر
همیشه دلم میخواست زندگیم مثل این رمان ها باشه ک بعد از هر غمی شادی بود
هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم ۱۶ سالمه بدون یک دوست
هیچکس نبود ک بغلم کنه ک اروم بشم
هروقت هم گریه میکنم بقیه میگن ولش کنن باهاش حرف نزنن خودش دیگ گریه نمکنه از بچگی همنجوری بود
هیچ وقت هیچکس نیومد بگه دردت چی یا بگه حالت خوبه؟دلم بعضی وقت ها به حال خودم میسوزه ک کسی ندارم تا اینک ویسگون نصب کردم سرگرمیم شده رمان نوشتم ولی باز ته دلم اینو نمخوام
میدونین من به خاطر دختر بودنم دارم مجازات میشم
از بچگی مامان بابام میگفتن کاشکی نبودی کاشکی پسر بودی حالمون ازت بهم میخوره چی میشه زود تر از این خونه بری اینا اینا مثل یک تیغ تو قلبم فرو میره و کسی نفهمه
ببخشید ک سرتون درد اوردم واقعا نیاز داشتم به درددل
من همیشه تو رمانم سعی کردم تا جای ک میتونم توش غم غصه ننویسم همیشه تو رمان ک مینوشتم شادی خوشحالی بوده ولی تو زندگی خودم نه سعی کردم همیشه خودمو قوی نشون بدم همیشه خودمو شاد نشون بدم ولی از تو داشتم اب میشدم من با خیلی ها دوست شدم مجازی ولی دوستیمون ۲ هفته بود بجز یک نفر ک خیلی خیلی درکم میکرد و همجوره پشتم بود به یک دلایل دیگ نمتونم بهش پیام بدم دلمم براش تنگ شده دلیلش هم نه دعوا نه قهر
همیشه دلم میخواست زندگیم مثل این رمان ها باشه ک بعد از هر غمی شادی بود
هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم ۱۶ سالمه بدون یک دوست
هیچکس نبود ک بغلم کنه ک اروم بشم
هروقت هم گریه میکنم بقیه میگن ولش کنن باهاش حرف نزنن خودش دیگ گریه نمکنه از بچگی همنجوری بود
هیچ وقت هیچکس نیومد بگه دردت چی یا بگه حالت خوبه؟دلم بعضی وقت ها به حال خودم میسوزه ک کسی ندارم تا اینک ویسگون نصب کردم سرگرمیم شده رمان نوشتم ولی باز ته دلم اینو نمخوام
میدونین من به خاطر دختر بودنم دارم مجازات میشم
از بچگی مامان بابام میگفتن کاشکی نبودی کاشکی پسر بودی حالمون ازت بهم میخوره چی میشه زود تر از این خونه بری اینا اینا مثل یک تیغ تو قلبم فرو میره و کسی نفهمه
ببخشید ک سرتون درد اوردم واقعا نیاز داشتم به درددل
۱.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.