سانسوالیسم
سانسوالیسم
این اصطلاح بعضی اوقات به جای اصطلاح نفس پرستی و هواپرستی به کار می رود،در حالی که نام فلسفه موضوعه هلوئیوس فیلسوف فرانسوی قرن 18 است که کوندباک فیلسوف فرانسوی قرن مزبور آن را تغییر داده و آن را "تاریخ طبیعی فهم و تفاهم به صورت افکار منتجه از حس ها" و نیز "فرضیه علم" نام نهاده.
جفرسون آمریکایی نیز از او پیروی نمود بعضی اوقات مفهوم آن ظاهرا این است که علم ما مشابه می شود با تعریف ماتریالیست در توجیهی که نویسندگان مذهبی از ماتریالیست نموده گفته اند ماتریالیست کسی است که اعتقاد به هیچ چیز جز آن چه که می بیند یا شخصا می شنود ندارد.
گویند:ما از آن چه که می بینیم یا می شنویم یا لمس می کنیم استنباط هایی می نماییم و بیشتر علم ما شامل این حسیات است.
این پرسش از قدیم مورد بحث بین فلاسفه بوده که آیا انسان واجد علمی است که به وسیله حس ها درک نشده باشد؟
و آیا انسان واجد افکار فطرتی و ذاتی است؟
که آن را بقایای یک وجود قبلی می داند و هم درک مستقیم یا استنباط.
سایر فلاسفه یونانی این عقیده را منکر شدند.
نفوذ فلسفه افلاطون و اعتقاد مسیحیان به وجود روح،بر فلسفه قرون وسطی حکومت می کرد.
اما جان لاک انگلیسی در قرن 17 به همان عقاید یونانی مخالف افلاطون رجعت نمود.بر سر این عقیده لاک هیاهویی در اروپا به راه افتاد.
این مکتب معتقد شد به این که:هیچ چیز در قریحه انسان وجود ندارد که قبلا در حس های او وجود نداشته است.
و مکتب مزبور به سانسوالیسم موسوم گردید.آن چه از عقاید این مکتب امروز باقی مانده این قسمت از آن است که گوید: مواد اصلی کل علوم ناشی از آن چه است که حس ها به ما نشان داده آموخته اند.
#سانسوالیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
این اصطلاح بعضی اوقات به جای اصطلاح نفس پرستی و هواپرستی به کار می رود،در حالی که نام فلسفه موضوعه هلوئیوس فیلسوف فرانسوی قرن 18 است که کوندباک فیلسوف فرانسوی قرن مزبور آن را تغییر داده و آن را "تاریخ طبیعی فهم و تفاهم به صورت افکار منتجه از حس ها" و نیز "فرضیه علم" نام نهاده.
جفرسون آمریکایی نیز از او پیروی نمود بعضی اوقات مفهوم آن ظاهرا این است که علم ما مشابه می شود با تعریف ماتریالیست در توجیهی که نویسندگان مذهبی از ماتریالیست نموده گفته اند ماتریالیست کسی است که اعتقاد به هیچ چیز جز آن چه که می بیند یا شخصا می شنود ندارد.
گویند:ما از آن چه که می بینیم یا می شنویم یا لمس می کنیم استنباط هایی می نماییم و بیشتر علم ما شامل این حسیات است.
این پرسش از قدیم مورد بحث بین فلاسفه بوده که آیا انسان واجد علمی است که به وسیله حس ها درک نشده باشد؟
و آیا انسان واجد افکار فطرتی و ذاتی است؟
که آن را بقایای یک وجود قبلی می داند و هم درک مستقیم یا استنباط.
سایر فلاسفه یونانی این عقیده را منکر شدند.
نفوذ فلسفه افلاطون و اعتقاد مسیحیان به وجود روح،بر فلسفه قرون وسطی حکومت می کرد.
اما جان لاک انگلیسی در قرن 17 به همان عقاید یونانی مخالف افلاطون رجعت نمود.بر سر این عقیده لاک هیاهویی در اروپا به راه افتاد.
این مکتب معتقد شد به این که:هیچ چیز در قریحه انسان وجود ندارد که قبلا در حس های او وجود نداشته است.
و مکتب مزبور به سانسوالیسم موسوم گردید.آن چه از عقاید این مکتب امروز باقی مانده این قسمت از آن است که گوید: مواد اصلی کل علوم ناشی از آن چه است که حس ها به ما نشان داده آموخته اند.
#سانسوالیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
۱۹.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.