شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₄₀
-داری چه غلطی میکنی
دخترک با شنیدن صدای بلندش ترسید و چاقو رو پرت کرد...وقتی چاقو از بالا به پایین اومد انگشت کوچیک دخترک رو برید
+داره خون میاد
دخترک انگار از بریده شدن دستش خوشحال شده بود
-چیکار کردی تو با خودت دختر....درد داره؟
+دردی که من دارم در برابر دردی که الان میکشم خیلی ناچیزه
-کم حرف بزن.....همین نزدیکیا یه خانم مسن هست دکتره
+بذار از خون ریزی بمیرم
-کی با این یکم خون میمیره
+من
پسرک بدون توجه به خرف دخترک رو انداخت رو کولش و رفتن پیش خانم مسن
:تهیونگ پسرم خیلی وقته ندیدمت
+این دختر زد از نوک انگشتش تا پایین رو برید یه نگاهی بهش بندازید که رگی چیزی رو نزده باشه
:باشه بیار جلو ببینم....واییییی هر سه تا رگش قط شده این دستش دیگه از کار افتاده
پیرزن برای اگاه شدن از درون پسرک این نقش رو بازی کرد
-چی؟بفرما جغله خانم دست راستتو از دست دادی
پسرک تو دلش نگرانی خاصی بود
:تا حالا ندیده بودمت اینقد ناراحت یکی باشی... شوخی کردم چیزی نیست فقط تا چند هفته نباید زیاد با دستش کار کنه
......................
ببین من نمیخوام داراییام حتی یه خط کوچیک داشته باشن دوتا پیشخدمت گفتم قراره بیان
+من مگه زمینی چیزی هستم که تو منو خریدیو حالا هم اوالتم
دخترک رو مبل راحتی بود پسرک با شنیدن این حرفش کتشو رو تخت پرت کرد و .............................
(یه قولم عمل کردم ادامشو کی بنویسم؟)
#بلک_پینک#فیک#وانشات#نامجون#جین_یونگی_جیمین_هوسوک_تهیونگ_جونگ_کوک
ᵖᵃʳᵗ'₄₀
-داری چه غلطی میکنی
دخترک با شنیدن صدای بلندش ترسید و چاقو رو پرت کرد...وقتی چاقو از بالا به پایین اومد انگشت کوچیک دخترک رو برید
+داره خون میاد
دخترک انگار از بریده شدن دستش خوشحال شده بود
-چیکار کردی تو با خودت دختر....درد داره؟
+دردی که من دارم در برابر دردی که الان میکشم خیلی ناچیزه
-کم حرف بزن.....همین نزدیکیا یه خانم مسن هست دکتره
+بذار از خون ریزی بمیرم
-کی با این یکم خون میمیره
+من
پسرک بدون توجه به خرف دخترک رو انداخت رو کولش و رفتن پیش خانم مسن
:تهیونگ پسرم خیلی وقته ندیدمت
+این دختر زد از نوک انگشتش تا پایین رو برید یه نگاهی بهش بندازید که رگی چیزی رو نزده باشه
:باشه بیار جلو ببینم....واییییی هر سه تا رگش قط شده این دستش دیگه از کار افتاده
پیرزن برای اگاه شدن از درون پسرک این نقش رو بازی کرد
-چی؟بفرما جغله خانم دست راستتو از دست دادی
پسرک تو دلش نگرانی خاصی بود
:تا حالا ندیده بودمت اینقد ناراحت یکی باشی... شوخی کردم چیزی نیست فقط تا چند هفته نباید زیاد با دستش کار کنه
......................
ببین من نمیخوام داراییام حتی یه خط کوچیک داشته باشن دوتا پیشخدمت گفتم قراره بیان
+من مگه زمینی چیزی هستم که تو منو خریدیو حالا هم اوالتم
دخترک رو مبل راحتی بود پسرک با شنیدن این حرفش کتشو رو تخت پرت کرد و .............................
(یه قولم عمل کردم ادامشو کی بنویسم؟)
#بلک_پینک#فیک#وانشات#نامجون#جین_یونگی_جیمین_هوسوک_تهیونگ_جونگ_کوک
۴.۵k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.