خون آشام من🖤🍷 پارت۵

بورا:ات میشه امشب به برادرم کمک کنی
ات:حتی فکرشم نکن
یونا:ات به خاطر اونی
جی اه:ات خواهش
ات:اوف باشه
ات ویو
یه دست تهیونگ و روی شونم گذاشتمو کمر تهیونگ و از پشت گرفتم داشتم میرفتم که
بورا:اوخی چه زوج قشنگی🥺
ات:اهای صداتونو میشنوما
ات ویو
رفتیم داخل چاد من تهیونگ و گذاشتم پایین الان که مسته میتونم ازش حرف بکشم
ات:تهیونگ تو ات و دوست داری
تهیونگ:هم آره هم نه ولی خیلی دلم میخواد ببینم خونش چه مزه ایه
۵مین بعد
تهیونگ خوابش برده بود منم دراز کشیدم که بخوابم به صورت تهیونگ نگاه میکردم خیلی جذاب بود لعنتی ولی همونقدرم رو مخ
پشتمو کردم به تهیونگ که یه دفعه از پشت بغلم چند بار صداش زدم اما بیدار نشد پس همونطوری خوابیدیم
صبح
بلندشدم دیدم تهیونگ هنوز خوابه پس وقت کرم ریزیه حیححیحیح
چقد صبح جنگل قشنگه خب ولش اب کجاس
بورا جونم اب کجاس
بورا:اونجا اونها .... ات دیشب خوشگذشت
ات:یااااااااااا منحرف
اب و برداشتم و رفتم آب و خالی کردم رو صورت تهیونگ که مثل جنازه ها پاشد داد زد
تهیونگ:اتتتتت بگیرمت زندت نمیذارم
ات ویو
داشتم میودم پشتمو نگاه میکرد وا چرا نمیاد یه دفعه خوردم به یه چیز سفت بالا رو که نگا کردم دیدم تهیونگه