فصل ۲ پارت ۴
از زبان نایون
نایون : میشه ولم کنی جین لطفا باید برم و گرنه کوک …..
جین : وگرنه چیی ؟
نایون : کوک دعوام میکنه 💔
جین : چطور جورت میکنه که ع.. ضی. اشغال
نایون : من باید برم
جین : میشه فردا توی کافه هم رو ببینم
نایون : کجا ؟ کافه کی هم دیگه رو دیدم خوبه
جین : اره باش پس فردا هم رو میبنم ساعت ۲
نایون : باشه من برم دیگه
از زبان جین
از نگاهش معلوم بود که از کوک میترسه اون کوک چه بلای سرش آورده که آنقدر ازش میترسه حروم زاده عوضی
رفتم سر جام داشتم با نایون نگاه میکردم
جیهوپ : چیه شده حواست نیستا کجاست ؟
جین : چی نه من حواسم هست
چیزی دیگی نگفتن
منم داشتم به نایون نگاه میکردم که روش رو به من برگردوند یه لبخند زد بعد روش رو برگردوند
از زبان کوک
دیدم همش نایون داره روش رو برمیگردونه عصبانی شدم بودم پام رو زدم روی پاش
نایون : بله کاری داری ؟
کوک : چرا همش روت رو برمیگردونی ؟
نایون : دارم برادرم رو میبنم منظورش تهیونگ بود میدونی بخاطره تو ۶ ماه ندیدمش
کوک : بعدن میرم خونه حرف میزنیم
چیزی دیگه نگفت
دیگه مراسم تمام شده بود
رفتیم توی ماشین دیدم نایون خوابش برده بود خیلی ناز خوابیده بود نمدونم چرا همش عصبانی میشم واقعا نمدونم احساس میکنم نایون دیگه دوستم نداره
از زبان نایون
کم کم چشمام رو باز کردم دیدم توی اتاق کوک بودم توی بغلش
دیشب منو آورده بود توی اتاقش
از بغلش آروم امدم بیرون در رو بستم و رفتم اتاقم صبح شده بود ساعت ۱۱ بود وای خدا دیرم نشده باشه
رفتم دوش گرفتم موهام رو خشک کردم یه میکاپ ملایم کردم
لباس پوشیدم ( توی اسلاید میزارم )
صبحونه رو آمده کردم
رفتم توی اتاق کوک تا بیدارش کنم دیدم داره از تب میسوزه
رفتم یه دستمال آوردم خیس کردم گذاشتم روی پیشونیش
دستم رو گرفت
کوک : لطفا ترکم نکن لطفا نایون میدونم همش عصبانی میشم ولی. دست خودم نیست
نایون : بیا بریم بیمارستان
کوک : نه نمیخواد
نایون همین که گفتم بردمش بیمارستان
دیدم ساعت ۱ شده
ادامه دارد
حمایت کنید خیلی زحمت کشیدم
نایون : میشه ولم کنی جین لطفا باید برم و گرنه کوک …..
جین : وگرنه چیی ؟
نایون : کوک دعوام میکنه 💔
جین : چطور جورت میکنه که ع.. ضی. اشغال
نایون : من باید برم
جین : میشه فردا توی کافه هم رو ببینم
نایون : کجا ؟ کافه کی هم دیگه رو دیدم خوبه
جین : اره باش پس فردا هم رو میبنم ساعت ۲
نایون : باشه من برم دیگه
از زبان جین
از نگاهش معلوم بود که از کوک میترسه اون کوک چه بلای سرش آورده که آنقدر ازش میترسه حروم زاده عوضی
رفتم سر جام داشتم با نایون نگاه میکردم
جیهوپ : چیه شده حواست نیستا کجاست ؟
جین : چی نه من حواسم هست
چیزی دیگی نگفتن
منم داشتم به نایون نگاه میکردم که روش رو به من برگردوند یه لبخند زد بعد روش رو برگردوند
از زبان کوک
دیدم همش نایون داره روش رو برمیگردونه عصبانی شدم بودم پام رو زدم روی پاش
نایون : بله کاری داری ؟
کوک : چرا همش روت رو برمیگردونی ؟
نایون : دارم برادرم رو میبنم منظورش تهیونگ بود میدونی بخاطره تو ۶ ماه ندیدمش
کوک : بعدن میرم خونه حرف میزنیم
چیزی دیگه نگفت
دیگه مراسم تمام شده بود
رفتیم توی ماشین دیدم نایون خوابش برده بود خیلی ناز خوابیده بود نمدونم چرا همش عصبانی میشم واقعا نمدونم احساس میکنم نایون دیگه دوستم نداره
از زبان نایون
کم کم چشمام رو باز کردم دیدم توی اتاق کوک بودم توی بغلش
دیشب منو آورده بود توی اتاقش
از بغلش آروم امدم بیرون در رو بستم و رفتم اتاقم صبح شده بود ساعت ۱۱ بود وای خدا دیرم نشده باشه
رفتم دوش گرفتم موهام رو خشک کردم یه میکاپ ملایم کردم
لباس پوشیدم ( توی اسلاید میزارم )
صبحونه رو آمده کردم
رفتم توی اتاق کوک تا بیدارش کنم دیدم داره از تب میسوزه
رفتم یه دستمال آوردم خیس کردم گذاشتم روی پیشونیش
دستم رو گرفت
کوک : لطفا ترکم نکن لطفا نایون میدونم همش عصبانی میشم ولی. دست خودم نیست
نایون : بیا بریم بیمارستان
کوک : نه نمیخواد
نایون همین که گفتم بردمش بیمارستان
دیدم ساعت ۱ شده
ادامه دارد
حمایت کنید خیلی زحمت کشیدم
۷.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.