فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 5

چک کردن همه اون تفنگ ها واقعا خسته کننده بود ولی تا 7 صبح طول کشید و بلاخره کارمون تموم شد همه اون جعبه ها رو توی ون گذاشتیم و راه افتادیم به سمت کارخونه بیرون شهر (عکسش رو میزارم) وقتی رسیدم اونجا به نگهبان اونجا گفتم که به نامجون زنگ بزنه بیاد نیم ساعت بعد نامجون رسید
✓: سلام باریکلا چقدر سریع انجامش دادی
+: ممنون رییس
✓: خب محموله ها رو ببرید توی کارخونه تا بیام
به افراد گروهم اشاره کردم و محموله ها رو بردن تو کارخونه
✓: خب اقای جانگ شما برید استراحت کنید بقیه همین جا وایستین برای نگهبانی
✓: مشکلی پیش اومد زنگتون میزنم...راستی شمارتون رو بدید
+: بله چشم
شماره گوشی که تازه گرفته بودم و سیم کارتی روش بود که عمرا بشه حکش کرد گرفته بودم رو دادم گوشی خودم رو اصلا با خودم بیرون خونه نمیاوردم
✓: خوبه اگه محموله ها مشکلی نداشتن زنگتون میزنم بیان عمارت تا به قولی که دادم عمل کنم
+: بله پس بااجازه من میرم
✓: پس برو نزدیک پل هوایی جاده اونجا تاکسی بگیر
+: بله چشم
وقتی رسیدم نزدیک پل هوایی جاده به تاکسی تلفنی زنگ زدم و یه تاکسی گرفتم، تاکسی رسید سوار شدم و وقتی رسیدم خونه کرایه رو حساب کردم و کلید انداختم توی در خونه و رفتم داخل لباسم رو بیرون اوردم و بدون اینکه چیزی بخورم مسقیم رفتم تو اتاقم و خوابیدم.

㋛🄴🄽🄳㋛