مکن سراغ غبار ز پا نشستهٔ ما را
مکن سراغ غبار ز پا نشستهٔ ما را
رسیده ...گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را
گذشتهایم به پیری ز صیدگاه فضولی
چو درنگ گاهی بدیدیم جوانگاه فزونی را
بس است ناوک عبرت زه گسستهٔ ما را
فراهم آمدن رنگ خالُ و خَشِ بو ثبات ندارد
چو نقش و نگار مار را
به رشتهٔ عنق رگ راست بستهاند قلم پَرِ مارا
هوای گلشن فردوس در قفس بنشاند
خیال در پس زانوی دل نشستهٔ ما را
ز دام چرخ پس از مرگ هم کجاست رهایی
به حسابآنِ کیست به مجمر سپند دان شکسته ما را ...
رسیده ...گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را
گذشتهایم به پیری ز صیدگاه فضولی
چو درنگ گاهی بدیدیم جوانگاه فزونی را
بس است ناوک عبرت زه گسستهٔ ما را
فراهم آمدن رنگ خالُ و خَشِ بو ثبات ندارد
چو نقش و نگار مار را
به رشتهٔ عنق رگ راست بستهاند قلم پَرِ مارا
هوای گلشن فردوس در قفس بنشاند
خیال در پس زانوی دل نشستهٔ ما را
ز دام چرخ پس از مرگ هم کجاست رهایی
به حسابآنِ کیست به مجمر سپند دان شکسته ما را ...
۹۸۱
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.