پارت ۱۴
آروم گفت بهترین حس آرامش کنار تو بودن نمی دونم چی کار کنم. تا همیشه این آغوش رو همیشه داشته باشم منم بیشتر فشردمش تو بغلم خواستم چیزی بگم که مامانم صدام کرد و گفت. کجا موندی نیکا.
گفتم آمدم. خیلی سخت از بغل محمد جدا شدم به سمت پایین رفتم که مامانم گفت. داشتی چی کار می کردی گفتم. هیچی فقد یکم خونشو مرتب کردم.
گفت مگه نوکری که خونش مرتب کردی. خودش مرتب کنه.
گفتم چشم. دیگه تکرار نمی شه. گفت برو شامتو بخور. رفتم شاممو بخورم
آقا معلم. محمد .....
بعد رفتن نیکا. یه حسی خیلی خوبی. داشتم. یکم از غذا خوردم که تلفن همراهم زنگ خورد رفتم توی. اتاق که جواب بدم که نگاهم به پیراهنم افتاد یه موی بلند از نیکا روی پیراهنم بود برداشتمش گزاشتمش لای کتابم. و رفتم گوشی جواب بدم دیدم. برادر ناتنی بود. وقتی جواب دادم با چیزی که شنیدم ماتم برد. وازش خواستم که دوبار بگه گفت .....🧐🤨
گفتم آمدم. خیلی سخت از بغل محمد جدا شدم به سمت پایین رفتم که مامانم گفت. داشتی چی کار می کردی گفتم. هیچی فقد یکم خونشو مرتب کردم.
گفت مگه نوکری که خونش مرتب کردی. خودش مرتب کنه.
گفتم چشم. دیگه تکرار نمی شه. گفت برو شامتو بخور. رفتم شاممو بخورم
آقا معلم. محمد .....
بعد رفتن نیکا. یه حسی خیلی خوبی. داشتم. یکم از غذا خوردم که تلفن همراهم زنگ خورد رفتم توی. اتاق که جواب بدم که نگاهم به پیراهنم افتاد یه موی بلند از نیکا روی پیراهنم بود برداشتمش گزاشتمش لای کتابم. و رفتم گوشی جواب بدم دیدم. برادر ناتنی بود. وقتی جواب دادم با چیزی که شنیدم ماتم برد. وازش خواستم که دوبار بگه گفت .....🧐🤨
۶.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.