part⁵¹💕🍰
هه ری « از دستای این مرد فقط خون میچکید! برای محافظت از پول و ثروتش حاضر بود حتی از جون تنها پسرش بگذره! چطور توقع داشتم از جون من بگذره؟ تک خنده ای به حالت چهره ام کرد و بعد از اینکه چسب روی دهنم رو باز ضرب کشید آخی از درد کشیدم
پدر نامجون « میخوام به نام زنگ بزنم! برای معامله لازمه یه کم جیغ و داد تو رو داشته باشم عزیزم
هه ری « بدترین ضربه ای که میشه به یه نفر زد....ضربه به روحشه! از صد ها زخم بدتره و هیچ وقت جاش خوب نمیشه! اون مرد اینقدر پلید و پست بود که راه دوم رو انتخاب کرده بود... ضربه به روح!
پدر نامجون « جاش امنه... البته فعلا! مدارک رو تحویل بدین دخترا رو میدم ببرین... میخواهی با عشقت صحبت کنی؟ ظاهرا اون خیلی مشتاقه
نامجون « هه ری؟ صدامو میشنوی عمر من؟
هه ری « نامی مدارک رو بهش نده... جون من مهم نیست اون باید...
_حرفش با تو دهنی محکمی که کیم بزرگ بهش زد ناقص موند و با ضرب روی زمین اوفتاد! ضربه اونقدر شدید بود که نامجون هم صدای ناله ضعیفش رو شنیده بود
نامجون « چه غلطی کردی؟؟؟ زدیش؟
پدر نامجون « خیلی خب فهمیدی پیشمه! بهت گفته بود فعلا جاش امنه... بهش بگو اینقدر رو مخ من نره واگرنه قبل از وقت قرار جنازه اش رو تحویلت میدم
نامجون « تک تک دردی که امروز بهش دادی رو تلافی میکنم!
پدر نامجون « اول ببین زنده میمونه یا نه!
_با قطع شدن تماس موبایل رو با ضرب روی میز کوبید و سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه! چرا مراقب دخترش نبود؟ اون پدر عوضیش قطعا اون دختر رو راحت نمیزاشت
نامجون « چه مدارکی از کیم داری؟
یوشین « چیزی که تقریبا کل زندگیش رو به باد بده....
نامجون « جیمین رو خبر کن باید زودتر نقشه رو اجرا کنیم
یوشین « نام دخترا!
نامجون « مطمئن باش به قیمت جونمم که شده ازشون محافظت میکنم!
_وقتی فهمید هه ری و شارلوت گرفتار شدن حس میکرد دنیا روی سرش آوار شده! درسته تصمیم گرفته بود عشقش رو زیر خاک دفن کنه اما هنوزم قلبش برای دخترک میتپید.... با بالا ترین سرعت ممکن خودشو به عمارت یوشین رسوند و از ماشین پیاده شد
جیمین « نام و یوشین کجان؟
خدمه « اوه جناب پارک! بالا منتظرن
جیمین « خودمو به طبقه بالا رسوندم و به چهره گرفته نام و یوشین خیره شدم.... اینجا چه خبره؟ بگید شوخی بوده و هه ری و شاری خوبن.... دروغه نه؟ شما دوتا مراقبشون بودین مگه نه؟
نامجون « بیا بشین.... باید فکر کنیم ببینیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم
جیمین « هیونگ میدونی پدرت اونو زنده نمیزاره؟؟؟ میدونی چقدر به خاطر تو درد کشیده ؟ این مدارک لعنتی مگه چقدر ارزش داره؟
یوشین « فکر میکنی مدارک رو بهش بدیم بیخیال دخترا میشه؟ هه ری براش یه تهدید بزرگه! شک نکن اونو میکشه
جیمین « پس چیکار کنیم ؟
پدر نامجون « میخوام به نام زنگ بزنم! برای معامله لازمه یه کم جیغ و داد تو رو داشته باشم عزیزم
هه ری « بدترین ضربه ای که میشه به یه نفر زد....ضربه به روحشه! از صد ها زخم بدتره و هیچ وقت جاش خوب نمیشه! اون مرد اینقدر پلید و پست بود که راه دوم رو انتخاب کرده بود... ضربه به روح!
پدر نامجون « جاش امنه... البته فعلا! مدارک رو تحویل بدین دخترا رو میدم ببرین... میخواهی با عشقت صحبت کنی؟ ظاهرا اون خیلی مشتاقه
نامجون « هه ری؟ صدامو میشنوی عمر من؟
هه ری « نامی مدارک رو بهش نده... جون من مهم نیست اون باید...
_حرفش با تو دهنی محکمی که کیم بزرگ بهش زد ناقص موند و با ضرب روی زمین اوفتاد! ضربه اونقدر شدید بود که نامجون هم صدای ناله ضعیفش رو شنیده بود
نامجون « چه غلطی کردی؟؟؟ زدیش؟
پدر نامجون « خیلی خب فهمیدی پیشمه! بهت گفته بود فعلا جاش امنه... بهش بگو اینقدر رو مخ من نره واگرنه قبل از وقت قرار جنازه اش رو تحویلت میدم
نامجون « تک تک دردی که امروز بهش دادی رو تلافی میکنم!
پدر نامجون « اول ببین زنده میمونه یا نه!
_با قطع شدن تماس موبایل رو با ضرب روی میز کوبید و سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه! چرا مراقب دخترش نبود؟ اون پدر عوضیش قطعا اون دختر رو راحت نمیزاشت
نامجون « چه مدارکی از کیم داری؟
یوشین « چیزی که تقریبا کل زندگیش رو به باد بده....
نامجون « جیمین رو خبر کن باید زودتر نقشه رو اجرا کنیم
یوشین « نام دخترا!
نامجون « مطمئن باش به قیمت جونمم که شده ازشون محافظت میکنم!
_وقتی فهمید هه ری و شارلوت گرفتار شدن حس میکرد دنیا روی سرش آوار شده! درسته تصمیم گرفته بود عشقش رو زیر خاک دفن کنه اما هنوزم قلبش برای دخترک میتپید.... با بالا ترین سرعت ممکن خودشو به عمارت یوشین رسوند و از ماشین پیاده شد
جیمین « نام و یوشین کجان؟
خدمه « اوه جناب پارک! بالا منتظرن
جیمین « خودمو به طبقه بالا رسوندم و به چهره گرفته نام و یوشین خیره شدم.... اینجا چه خبره؟ بگید شوخی بوده و هه ری و شاری خوبن.... دروغه نه؟ شما دوتا مراقبشون بودین مگه نه؟
نامجون « بیا بشین.... باید فکر کنیم ببینیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم
جیمین « هیونگ میدونی پدرت اونو زنده نمیزاره؟؟؟ میدونی چقدر به خاطر تو درد کشیده ؟ این مدارک لعنتی مگه چقدر ارزش داره؟
یوشین « فکر میکنی مدارک رو بهش بدیم بیخیال دخترا میشه؟ هه ری براش یه تهدید بزرگه! شک نکن اونو میکشه
جیمین « پس چیکار کنیم ؟
۱۶.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.