فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت۱۰
ویو کوک
لیونسو به حرف تهیونگ (دیگه حوصله ندارم بگم اون دختره اون پسره خودتون میدونین دیگه😭😂) حساس شده بود ...بازومو ول کرد که باعث شد درد بیشتری حس کنم ...بعد پرید به تهیونگ و گف: من مهربوننمم؟ خودت مهربونییی..مگه نمیگی مهربون باش خو خواستم مهربون باشم دیگهه فازت چیه
بعد تهیونگ خندید و گف: شایدم مهربونی نیست..یچیز دیگس
لیونسو: چرا انقد اذیتم میکنییی😐...اصا هرجور دوس داری فک کن به یورم...کمکم نخواستم برو گمشو
بعد دوباره اومد و بازومو گرفت
و گفت: دیگه چاره ای نیس خودتم کمک کن ...
سعی کردم بِایستم و منو به زور برد توی یه اتاق
و گف: الان دکتر میاد....لباسم بقل تخت هس ...صرفا فقط برای این چند وقته که حالت بهتر شه...
اول ازش تشکر کردم
و بعد گفتم: چ.چرا فک میکنی من خانوادتو کشتم؟چرا..منو گرفتی؟
یدفعه جدی شد و گفت: نمیخوام دربارش حرف بزنم
از کارم پشیمون شدم که ناراحتش کردم (عاشقی فرزندم)
و گفتم: ..م.عذرت.. میخوام
دوباره بهم پرخاش کرد
و با صدای بلند گفت: معذرت میخوای ...برای چیی برای اینکه زندگیمو تباه کردیی ..یا برای اینکه خانوادمو کشتیی؟ شایدم برای اینه که باعث حال و روز الانم تویی...برای کدومش هاان برای کدومشش
که یدفعه بغض کرد
دوباره ادامه داد: میدونی از دست دادن تمام دار و ندارت توی ده سالگی چه حسی داره وقتی کسی رو نداری که بتونی بهش تکیه کنیی وقتی کار هر شب و روزت میشه گریه میدونی با چه سختیایی درس خوندمم میدونی چه شبایی رو بدون غذا گذروندم میدونییی؟
که یدفعه گریش گرفت و انقد سرشو انداخت پایین تا من اشکاشو نبینم
وقتی دیدم داره گریه میکنه هول شدم...و گفتم: ل.لیونسو...لطفا ...لطفا گریه نکن
چرا باور نمیکنی ...من مقصر مرگ خانوادت نیستم...اونا...
مثل یه دختر بچه ی کوچی ک ضعیف نشیته بود و داشت گریه میکرد انگار یاد اون روزای خودش افتاده بود ...اما منم حواسم نبود دارم چی میگم...یدفعه سرشو اورد بالا و گفت: اونا چی؟
گفتم : هیچی..
داد زد و گفت: اونا چیییی حرفتو کامل بزنننن
گفتم:.....
خ
م
ا
ر
ی
شرط پارت بعد ۱۲ لایک ۱۵ کامنت منتطرم باشینن
#فیک_کوک #فیک #کوک #fake #bts
لیونسو به حرف تهیونگ (دیگه حوصله ندارم بگم اون دختره اون پسره خودتون میدونین دیگه😭😂) حساس شده بود ...بازومو ول کرد که باعث شد درد بیشتری حس کنم ...بعد پرید به تهیونگ و گف: من مهربوننمم؟ خودت مهربونییی..مگه نمیگی مهربون باش خو خواستم مهربون باشم دیگهه فازت چیه
بعد تهیونگ خندید و گف: شایدم مهربونی نیست..یچیز دیگس
لیونسو: چرا انقد اذیتم میکنییی😐...اصا هرجور دوس داری فک کن به یورم...کمکم نخواستم برو گمشو
بعد دوباره اومد و بازومو گرفت
و گفت: دیگه چاره ای نیس خودتم کمک کن ...
سعی کردم بِایستم و منو به زور برد توی یه اتاق
و گف: الان دکتر میاد....لباسم بقل تخت هس ...صرفا فقط برای این چند وقته که حالت بهتر شه...
اول ازش تشکر کردم
و بعد گفتم: چ.چرا فک میکنی من خانوادتو کشتم؟چرا..منو گرفتی؟
یدفعه جدی شد و گفت: نمیخوام دربارش حرف بزنم
از کارم پشیمون شدم که ناراحتش کردم (عاشقی فرزندم)
و گفتم: ..م.عذرت.. میخوام
دوباره بهم پرخاش کرد
و با صدای بلند گفت: معذرت میخوای ...برای چیی برای اینکه زندگیمو تباه کردیی ..یا برای اینکه خانوادمو کشتیی؟ شایدم برای اینه که باعث حال و روز الانم تویی...برای کدومش هاان برای کدومشش
که یدفعه بغض کرد
دوباره ادامه داد: میدونی از دست دادن تمام دار و ندارت توی ده سالگی چه حسی داره وقتی کسی رو نداری که بتونی بهش تکیه کنیی وقتی کار هر شب و روزت میشه گریه میدونی با چه سختیایی درس خوندمم میدونی چه شبایی رو بدون غذا گذروندم میدونییی؟
که یدفعه گریش گرفت و انقد سرشو انداخت پایین تا من اشکاشو نبینم
وقتی دیدم داره گریه میکنه هول شدم...و گفتم: ل.لیونسو...لطفا ...لطفا گریه نکن
چرا باور نمیکنی ...من مقصر مرگ خانوادت نیستم...اونا...
مثل یه دختر بچه ی کوچی ک ضعیف نشیته بود و داشت گریه میکرد انگار یاد اون روزای خودش افتاده بود ...اما منم حواسم نبود دارم چی میگم...یدفعه سرشو اورد بالا و گفت: اونا چی؟
گفتم : هیچی..
داد زد و گفت: اونا چیییی حرفتو کامل بزنننن
گفتم:.....
خ
م
ا
ر
ی
شرط پارت بعد ۱۲ لایک ۱۵ کامنت منتطرم باشینن
#فیک_کوک #فیک #کوک #fake #bts
۱۲.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.