فیک کوک پارت 3 (گمشده)
پارت 3
ته:اومدم
*ویو ته*
همیشه چهیونگ رو دوست داشتم اما کوک زودتر از من اونو مال خودش کرد.
باید دنبال ی فرصت برای اعتراف باشم
تند تند لباس پوشیدم و راه افتادم(اسلاید 2)
*ویو چهیونگ*
بعد 10 مین ته اومد و رفتم سوار شدم
ته:چیشده چهیونگ شی؟
چهیونگ:از.. ک.. کوک.. ج. جدا شدم(بغض صگی)
ته:اشکالی نداره، حالا کجا میخوای بری؟
چهیونگ:میگم.. تو.. تو خونت جای اضافی نداره م.. منم بیام پیشت زندگی کنم؟
ته:چرا یه اتاق اضافی دارم. پس میرم خونمون
*رسیدن خونه ته*
ته:خب اون اتاق بالای پله ها سمت راست مال توعه میتونی بری اونجا.
چهیونگ:مرسی
رفتم اتاقی که تهیونگ بهم داد رو دیدم، خیلی قشنگ و ترتمیز بود پس وسایلامو تو کمد چپوندم و یه لباس راحتی پوشیدم(اسلاید 3)
ته:بیا قضیه رو کامل برام توضیح بده
رفتم پایین
چهیونگ:آخه..
ته:اما و اخه نداریم
چهیونگ:*همچی رو گفت*(با بغض و گریه)
*ویو ته*
داشت گریه میکرد پس سرشو گذاشتم رو سینم تا گریه هاشو بکنه اما بعد بی صدا شد، دیدم خوابیده
بغلش کردم و گذاشتمش رو تختش و خودمم رفتم اتاقمو خوابیدم
ته:اومدم
*ویو ته*
همیشه چهیونگ رو دوست داشتم اما کوک زودتر از من اونو مال خودش کرد.
باید دنبال ی فرصت برای اعتراف باشم
تند تند لباس پوشیدم و راه افتادم(اسلاید 2)
*ویو چهیونگ*
بعد 10 مین ته اومد و رفتم سوار شدم
ته:چیشده چهیونگ شی؟
چهیونگ:از.. ک.. کوک.. ج. جدا شدم(بغض صگی)
ته:اشکالی نداره، حالا کجا میخوای بری؟
چهیونگ:میگم.. تو.. تو خونت جای اضافی نداره م.. منم بیام پیشت زندگی کنم؟
ته:چرا یه اتاق اضافی دارم. پس میرم خونمون
*رسیدن خونه ته*
ته:خب اون اتاق بالای پله ها سمت راست مال توعه میتونی بری اونجا.
چهیونگ:مرسی
رفتم اتاقی که تهیونگ بهم داد رو دیدم، خیلی قشنگ و ترتمیز بود پس وسایلامو تو کمد چپوندم و یه لباس راحتی پوشیدم(اسلاید 3)
ته:بیا قضیه رو کامل برام توضیح بده
رفتم پایین
چهیونگ:آخه..
ته:اما و اخه نداریم
چهیونگ:*همچی رو گفت*(با بغض و گریه)
*ویو ته*
داشت گریه میکرد پس سرشو گذاشتم رو سینم تا گریه هاشو بکنه اما بعد بی صدا شد، دیدم خوابیده
بغلش کردم و گذاشتمش رو تختش و خودمم رفتم اتاقمو خوابیدم
۶.۱k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.