فیک من بخاطر تو میمیرم : پارت ده
کوک اومد که حرف بزنه من پریدم وسط حرفش
میا:بزور انجامش نداد
نامی:چی
میا:گفتم بزور انجامش نداد.
نامی:ینی تو ازش خاستی؟
میا:اره من خاستم
نامجون نفس عمیقی کشیدو با عصبانیت اتاقو ترک کرد
کوک:چرا مثلا اینکارو کردی؟
میا:چون به کمکم احتیاج داشتی
کوک:منم باور کردم
میا:چون یه سوال داشتم
کوک:بپرس منم جواب میدم اونوقت بی حساب میشیم
همش حرفای جیمین تو ذهنم میومد«هیچوقت درمورد سارانگ ازش نپرس»ولی اون به من بدهکاره و مجبوره جوابمو بده
میا:سوالم هرچی باشه باید جواب بدی حتی اگه ناراحتت میکنه
کوک:چیزی منو ناراحت نمیکنه
میا:چرا بعد از مردن سارانگ..تصمیم گرفتی خودتو تغییر بدی و بشی عضو بزرگترین باند مافیای آسیا؟
کوک:تو..تو..چون میخاستم انتقام بگیرم..با ارزش ترین اموالمو ازم گرفت باارزش ترین اموالشو ازش میگیرم
میا:پس هنوز ازش نگرفتی؟
کوک:سوالتو پرسیدی جوابتم گرفتی برو
میا:ایشش کوک خیلی بدی
کوک:باز چته
میا:حداقل نزاشتی اوفف ولش کن سوهوووو(بادیگارد)
بادیگارده اومد و منو برد تو اتاقم..رفتم تو اتاقم که یونا اونجا نشسته بود ناراحت جیمینم بغلش کرده بود
میا:باز چیشده؟
یونا:کوک رو میخان چیکار کنن؟
میا:مث اینکه یادت رفته من اینجام
یونا:چی
میا:کاری نمیکننش همون الدنگی که هس میمونه
یونا اومد جلو و بغلم کردولی پسش زدم خیلی گرم بود.بعد از ناهار یونا و جیمین رفتن ولی قرار شد شب بیان.دراز کشیدم که بخابم در اتاق باز شد و کوک اومد تو..بلند شدمو نشستم
میا:جونگ کوک یچیزی حالا که من همه چیو گفتم و ادرس هم دادم تاکی نگهم میدارین؟
کوک:نمیدونم
میا:هوففف
کوک:کی درمورد سارانگ بهت گفته؟
میا:میخای چیکار؟
کوک: جوابمو بده
ترسیدم کاری با سویون بکنه گفتم جیمین
کوک:جیمین؟عاههه این دختره کلن عوضش کرده
میا:اره دیگه مث شما نیست
کوک:میا وقتی تو اتاقم بودی داشتی یچیزی میگفتی
میا؟؟؟جان؟؟؟الان اون اسممو صدا زدددددد؟؟؟چرا عین خر ذوق دارممم؟
میا:اه باز یادم اوردی
کوک:بگو
میا:موقع سکس دیشب نزاشتی حتی یبارم کام کنم.
کوک:خب
میا:هیچی میخاستم..اها..میخاستم بیینی چقد بدی
کوک:فک کنم چیز دیگه ای میخاستی
بلند شدو رفت سمت در و قفلش کرد
کوک:نمیدونم چرا انقد مهربون شدم
میا:یاخدا الان مهربونت اینه خدانکنه بد باشی
کوک:بهت میدم
میا:چی؟
کوک:چیزی که میخای
میا:مسخره نشو من هنوزم بخاطرش نمیتونم راه برم
کوک:اروم انجامش میدم..
میا:چه نقشه ای داری؟چرا یه دفعه انقد تغییر میکنی؟
کوک:بیا خوش بگذرونیم دیگه مگه نگفتی خودت میخاستی؟
میا:من غلط بکنم بخام برو اونور،اها الان عذاب وجدان داری 😂
کوک:قول میدم اروم انجامش بدم نترس
میا:چرا انقد جدی حرف میزنی؟
میا:بزور انجامش نداد
نامی:چی
میا:گفتم بزور انجامش نداد.
نامی:ینی تو ازش خاستی؟
میا:اره من خاستم
نامجون نفس عمیقی کشیدو با عصبانیت اتاقو ترک کرد
کوک:چرا مثلا اینکارو کردی؟
میا:چون به کمکم احتیاج داشتی
کوک:منم باور کردم
میا:چون یه سوال داشتم
کوک:بپرس منم جواب میدم اونوقت بی حساب میشیم
همش حرفای جیمین تو ذهنم میومد«هیچوقت درمورد سارانگ ازش نپرس»ولی اون به من بدهکاره و مجبوره جوابمو بده
میا:سوالم هرچی باشه باید جواب بدی حتی اگه ناراحتت میکنه
کوک:چیزی منو ناراحت نمیکنه
میا:چرا بعد از مردن سارانگ..تصمیم گرفتی خودتو تغییر بدی و بشی عضو بزرگترین باند مافیای آسیا؟
کوک:تو..تو..چون میخاستم انتقام بگیرم..با ارزش ترین اموالمو ازم گرفت باارزش ترین اموالشو ازش میگیرم
میا:پس هنوز ازش نگرفتی؟
کوک:سوالتو پرسیدی جوابتم گرفتی برو
میا:ایشش کوک خیلی بدی
کوک:باز چته
میا:حداقل نزاشتی اوفف ولش کن سوهوووو(بادیگارد)
بادیگارده اومد و منو برد تو اتاقم..رفتم تو اتاقم که یونا اونجا نشسته بود ناراحت جیمینم بغلش کرده بود
میا:باز چیشده؟
یونا:کوک رو میخان چیکار کنن؟
میا:مث اینکه یادت رفته من اینجام
یونا:چی
میا:کاری نمیکننش همون الدنگی که هس میمونه
یونا اومد جلو و بغلم کردولی پسش زدم خیلی گرم بود.بعد از ناهار یونا و جیمین رفتن ولی قرار شد شب بیان.دراز کشیدم که بخابم در اتاق باز شد و کوک اومد تو..بلند شدمو نشستم
میا:جونگ کوک یچیزی حالا که من همه چیو گفتم و ادرس هم دادم تاکی نگهم میدارین؟
کوک:نمیدونم
میا:هوففف
کوک:کی درمورد سارانگ بهت گفته؟
میا:میخای چیکار؟
کوک: جوابمو بده
ترسیدم کاری با سویون بکنه گفتم جیمین
کوک:جیمین؟عاههه این دختره کلن عوضش کرده
میا:اره دیگه مث شما نیست
کوک:میا وقتی تو اتاقم بودی داشتی یچیزی میگفتی
میا؟؟؟جان؟؟؟الان اون اسممو صدا زدددددد؟؟؟چرا عین خر ذوق دارممم؟
میا:اه باز یادم اوردی
کوک:بگو
میا:موقع سکس دیشب نزاشتی حتی یبارم کام کنم.
کوک:خب
میا:هیچی میخاستم..اها..میخاستم بیینی چقد بدی
کوک:فک کنم چیز دیگه ای میخاستی
بلند شدو رفت سمت در و قفلش کرد
کوک:نمیدونم چرا انقد مهربون شدم
میا:یاخدا الان مهربونت اینه خدانکنه بد باشی
کوک:بهت میدم
میا:چی؟
کوک:چیزی که میخای
میا:مسخره نشو من هنوزم بخاطرش نمیتونم راه برم
کوک:اروم انجامش میدم..
میا:چه نقشه ای داری؟چرا یه دفعه انقد تغییر میکنی؟
کوک:بیا خوش بگذرونیم دیگه مگه نگفتی خودت میخاستی؟
میا:من غلط بکنم بخام برو اونور،اها الان عذاب وجدان داری 😂
کوک:قول میدم اروم انجامش بدم نترس
میا:چرا انقد جدی حرف میزنی؟
۱۸.۵k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.