پارت9(اخر) ⛩️🌡yummy Blood
که یه هو همه با لباس مهمونی بودن و ا. ت و جونگ کوک با لباس خواب(چه خنده داره این صحنه😂) کوک هم تو یه چشم به هم زدن کت و شلوار میپوشه و جلو چشم ا. ت ظاهر میشه برای ا. ت یک ثانیه هم نمیگذره
کوک جلوی ا. ت زانو میزنه و میگه:با من ازدواج میکنی زیباترین پری؟
سونامی سریع با گرد های جادویی برای خودش لباس خوشگلی ظاهر می کنه و با ذوق میگه:بلههههه
(یک هفته بعد)
سونامی: امروز روز عروسی بود و خیلی استرس داشتم.
وقتی اماده شدم کوک اومد دنبالم روشو برگردوند و با دیدنم کلی ذوق کرد و قربون صدقم رفت رفتیم سمت اتلیه و کلی عکس گرفتیم و خندیدیم بعدش لباس عروسو در اوردم رفتیم توی یک عمارت و فیلم عروسی رو درست کردیم که قسمت عروس با ساقدوشاش و دوماد با ساقدوشاش بود خیلی خوش گذشت
در اخر شب شد و وارد مراسم شدیم همه نگاه ها رو ما بود خیلیا بغض کرده بودن بعضیا خوشحال بودن بعضیا جیغ و کف زدن کوک با نگاهی پر از عشق بهم نگاه میکرد بعدش عاقد خوند و هردو گفتیم بله(به خدا نمیدونم این عاقدا چی چی هی چار ساعت میخونن😂✌)
همه اومدن وسط رقصیدیم یه ذره هم مشروب خوردیم که بیشتر خوش بگذره رقص دو نفر مونم رفتیم و فیلم عروسی مونو گذاشتن دیدیمش خیلی قشنگ شده بود
اتمام عروسی*
سونامی: داشتن وسایل عروسی رو جمع و جور میکردن که به خاطر مشروب هایی که خوردم و بعدش انقد فعالیت داشتم حالم بد شد و عوق زدم
کوک:میدونم چی شده رو دل کردی بدو سریع بریم خونه
سونامی:حالم بد بود و با اون لباس سنگین هیچ نایی نداشتم کوک براید استایل بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین از همه خدافسی کردیم و رفتیم خونه
کوک:باید بهت مسکن بدم (به سمت اتاقشون)
سونامی: ولی مسکن که تو اشپز خونس
کوک:😈
و اون دو تا........
نه نمیگم من خیلی بچه ی خوبیم بگین تا براتون تو دایرکت ارسال کنم روم نمیشه به خدا اینجا😂 ❤✌
و به خوبی و خوشی تموم شد
شرط ها کامل نشده بود اما گفتم این فیکم سریع تموم کنم چون خیلی مسخره شده بود این اخرش
کوک جلوی ا. ت زانو میزنه و میگه:با من ازدواج میکنی زیباترین پری؟
سونامی سریع با گرد های جادویی برای خودش لباس خوشگلی ظاهر می کنه و با ذوق میگه:بلههههه
(یک هفته بعد)
سونامی: امروز روز عروسی بود و خیلی استرس داشتم.
وقتی اماده شدم کوک اومد دنبالم روشو برگردوند و با دیدنم کلی ذوق کرد و قربون صدقم رفت رفتیم سمت اتلیه و کلی عکس گرفتیم و خندیدیم بعدش لباس عروسو در اوردم رفتیم توی یک عمارت و فیلم عروسی رو درست کردیم که قسمت عروس با ساقدوشاش و دوماد با ساقدوشاش بود خیلی خوش گذشت
در اخر شب شد و وارد مراسم شدیم همه نگاه ها رو ما بود خیلیا بغض کرده بودن بعضیا خوشحال بودن بعضیا جیغ و کف زدن کوک با نگاهی پر از عشق بهم نگاه میکرد بعدش عاقد خوند و هردو گفتیم بله(به خدا نمیدونم این عاقدا چی چی هی چار ساعت میخونن😂✌)
همه اومدن وسط رقصیدیم یه ذره هم مشروب خوردیم که بیشتر خوش بگذره رقص دو نفر مونم رفتیم و فیلم عروسی مونو گذاشتن دیدیمش خیلی قشنگ شده بود
اتمام عروسی*
سونامی: داشتن وسایل عروسی رو جمع و جور میکردن که به خاطر مشروب هایی که خوردم و بعدش انقد فعالیت داشتم حالم بد شد و عوق زدم
کوک:میدونم چی شده رو دل کردی بدو سریع بریم خونه
سونامی:حالم بد بود و با اون لباس سنگین هیچ نایی نداشتم کوک براید استایل بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین از همه خدافسی کردیم و رفتیم خونه
کوک:باید بهت مسکن بدم (به سمت اتاقشون)
سونامی: ولی مسکن که تو اشپز خونس
کوک:😈
و اون دو تا........
نه نمیگم من خیلی بچه ی خوبیم بگین تا براتون تو دایرکت ارسال کنم روم نمیشه به خدا اینجا😂 ❤✌
و به خوبی و خوشی تموم شد
شرط ها کامل نشده بود اما گفتم این فیکم سریع تموم کنم چون خیلی مسخره شده بود این اخرش
۳۸.۷k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.