آشنایی زهر الود 𝚙𝚊𝚛𝚝 1

من عاشق شب ها بودم چون میتونستن دراون موقع نیازمند تامین کنم
مثل همیشه شکل واقعیمو نشون دادم * تصویر بالا*
همیشه میرفتم سمت کلاب ها و از آدمای مست تغذیه میکردم .. خون و گوشت آدمای مست خیلی لذت داره و صبح ها هم شکل انسان درمیومدم و نقاشی میکردم و می‌فروختم
من تنها کسی که داشتم هوپی بود چون خانوادمون گرفتن و انداختن زندان .. هوپی تنها انسانی بود که بهم اعتماد میکرد
هوپی .. تهیونگ بیا ببین چی پیدا کردم
ته.. چیشده هیونگ؟
هوپی .. این چه طرح قشنگیه به نظرم اینو بکش فروش بالایی میبره
ته.. اره به نظرم خوبه
طرح رو کشیدم فروش بالایی داشت ..
شب شد و تصمیم گرفتم کلای جدیدی رو امتحان کنم
* کوک ویو*
خونم خیلی خالی بود تصمیم گرفتم برم نقاشی بخرم .. رفتم یک مغازه ای بود خیلی نقاشی های قشنگی داشت .. رفتم تو ی مغازه و نقاشی برداشتم و
کوک.. بخشید اقا این چنده؟
مغازه دارش خیلی زیبا بود .. چشماش افسانه ای بودن
ته... این فروشی نیست ( اینم پارت ۱ .. بچه ها ممکنه وانشاتو وسطش ول کنم نمیدونم چون یکم حالم بده مریض شدم )