پارت ۱۲
ویو کوک
به آدرسی که چان فرستاده بود رسیدم و بهش زنگ زدم ولی جواب نداد برای همین رفتم تو و با صحنه ای که دیدم انگار قلبم به دو تیکه مساوی تقسیم شد.....اون....اون دختر ،ات بود دارم درست می بینم
چان روی ات خیمه زده بود نه...نه آید امکان نداره ولی من دارم نی بینمش تو شک بودم و به چشم های خودمم باور نداشتم که گوشیم زنگ زد
_______
کوک. بله بفرمایید
هانا. الو سلام کوک
کوک. شما ؟!
هانا. منم مین هانا دوست جدیدت
کوک. اه هانا تویی ،چع خبرا ،چیزی شده زنگ زدی
هانا. نه فقط می خواستم ببینمت
کوک. اوکی کی و کجا
هانا. واقعاً
کوک. اره چرا که نه
هانا. آدرس رو الان میفرستم
کوک.اوکی پس منم راه میوفتم
_______
کوک لونحارو با عصبانیت ترک کرد
ات، چان رو هل داد (دیر هی دادی خواهرم)و وسایلش رو برداشت و رفت
هانا هم تو کافه منتظر کوک بود که کوک رسید و با هم الان تو کافه نشستند
_
هانا. خوش آمدی
کوک. ممنونم
هانا. خب چه خبرا
کوک. سلامتی......هانا
هانا. بله
کوک. یه سوال دارم
هانا. بپرس
کوک. ات با مسی قرار میذارم یا بهش قول ازدواج داده
هانا. مثلاً کی ، مخاطبت کیه
کوک. نمی دونم شاید کیم چان
_______
ویو هانا
اون کیم چان رو از کجا میشناسه(توی دلش)
خب به من ربطی ندارع و وقتی تو بار بودیم کوک همش حواسش به ات بود ولی کور خوندی ات خانم کوک مال من میشه
___
هانا. اونا باهم فرار می ذارن و چند روزه دعوا کردن ولی خب همیشه دعوا می کنند ولی بعد چند روز آشتی می کنند آه شاید اصلا تا الان آشتی کردن
کوک. آهان
____
ویو کوک
با شنیدنش انگار قلبم میخواست از سینم بزنه بیرون ولی نمی دونم چرااا
ببخشید دیر گذاشتم سرم خیلی شلوغه ولی سعی میکنم پارت هارو زود زود آپ کنم
لایک کن لطفاً
به آدرسی که چان فرستاده بود رسیدم و بهش زنگ زدم ولی جواب نداد برای همین رفتم تو و با صحنه ای که دیدم انگار قلبم به دو تیکه مساوی تقسیم شد.....اون....اون دختر ،ات بود دارم درست می بینم
چان روی ات خیمه زده بود نه...نه آید امکان نداره ولی من دارم نی بینمش تو شک بودم و به چشم های خودمم باور نداشتم که گوشیم زنگ زد
_______
کوک. بله بفرمایید
هانا. الو سلام کوک
کوک. شما ؟!
هانا. منم مین هانا دوست جدیدت
کوک. اه هانا تویی ،چع خبرا ،چیزی شده زنگ زدی
هانا. نه فقط می خواستم ببینمت
کوک. اوکی کی و کجا
هانا. واقعاً
کوک. اره چرا که نه
هانا. آدرس رو الان میفرستم
کوک.اوکی پس منم راه میوفتم
_______
کوک لونحارو با عصبانیت ترک کرد
ات، چان رو هل داد (دیر هی دادی خواهرم)و وسایلش رو برداشت و رفت
هانا هم تو کافه منتظر کوک بود که کوک رسید و با هم الان تو کافه نشستند
_
هانا. خوش آمدی
کوک. ممنونم
هانا. خب چه خبرا
کوک. سلامتی......هانا
هانا. بله
کوک. یه سوال دارم
هانا. بپرس
کوک. ات با مسی قرار میذارم یا بهش قول ازدواج داده
هانا. مثلاً کی ، مخاطبت کیه
کوک. نمی دونم شاید کیم چان
_______
ویو هانا
اون کیم چان رو از کجا میشناسه(توی دلش)
خب به من ربطی ندارع و وقتی تو بار بودیم کوک همش حواسش به ات بود ولی کور خوندی ات خانم کوک مال من میشه
___
هانا. اونا باهم فرار می ذارن و چند روزه دعوا کردن ولی خب همیشه دعوا می کنند ولی بعد چند روز آشتی می کنند آه شاید اصلا تا الان آشتی کردن
کوک. آهان
____
ویو کوک
با شنیدنش انگار قلبم میخواست از سینم بزنه بیرون ولی نمی دونم چرااا
ببخشید دیر گذاشتم سرم خیلی شلوغه ولی سعی میکنم پارت هارو زود زود آپ کنم
لایک کن لطفاً
۷.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.