عشق سیاه
فصل3
من همون سگ سیاه هستم.
با گفتن این جمله یکی از اعضای هیولای سرخ به اون پسره گفت بهتره شر رو کم کنیم وگرنه برامون بد میشه و رفتن .
کلارا هم داشت با اون دختره صحبت میکرد که ازش پرسید اسمت چیه ؟
رزی: رزی هستم اسم تو چیه
کلارا: منم کلارا هستم از آشنایی با تو خوشبختم
رزی:منم همینطور
کلارا : «مایل هستی با من دوست بشی؟
رزی: با کمال میل.
بعد کلارا در مورد هیولای سرخ از رزی پرسید و رزی شروع به توضیح دادن کرد:« هیولای سرخ از هفت تا پسر تشکیل شده همون هایی که خودت دیدی این ها کره ای هستن ولی چون مادرانشون آمریکایی هستن اون ها الان در آمریکا زندگی میکنن به همین خاطر اسم هاشون کره ایه و همشون هم شرکت دارن و توش کارمیکنن» کمی مکث کرد و ادامه داد..
:« اونی که تو باهاش دعوا کردی اسمش کیم لی جون هست،و اسم های بقیشون هم
پارکلیهو
یونگ جی هو
کیم یی جونگ
سوک جی مونگ
گوانگ مین جی
مین جون پیو اینا جزو پولدار ترین آدم های آمریکا هستن که البته تو هم جزوشونی.»
کلارا : اوه پس برای همینه که به همه زور میگن درسته؟
رزی: هم آره هم نه
کلارا: یعنی چی هم آره هم نه؟
رزی: آخه میدونی اینا دانش کده هم مال خودشونه بخاطر همین همه ازشون حساب میبرن
کلارا: «من فکر نمیکردم به خاطر جایگاهشون انقدر مغرور باشن.»
رزی : راستی من عاشق *جی هو* شدم خیلی ازش خوشم میاد
کلارا : او واقعاً ولی آخه چجوری عاشق همچین آدم مغروری شدی
رزی: نمیدونم دله دیگه منتق سرش نمیشه.
بعد کلی حرف زدن دوباره سر کلاس رفتن و ساعت ۲۱ زنگ خونه خورد
رزی و کلارا از هم خدا حافظی کردن و رفتن
چون امروز روز اول مدرسه بود کلارا گفته بود هیچ بادیگاردی باهاش نیاد چون نمی خواد بچه ها فکر کنن پخمه هست.
کلارا تو راه خونه بود، هنوز زیاد از دانش کده دور نشده بود که........
من همون سگ سیاه هستم.
با گفتن این جمله یکی از اعضای هیولای سرخ به اون پسره گفت بهتره شر رو کم کنیم وگرنه برامون بد میشه و رفتن .
کلارا هم داشت با اون دختره صحبت میکرد که ازش پرسید اسمت چیه ؟
رزی: رزی هستم اسم تو چیه
کلارا: منم کلارا هستم از آشنایی با تو خوشبختم
رزی:منم همینطور
کلارا : «مایل هستی با من دوست بشی؟
رزی: با کمال میل.
بعد کلارا در مورد هیولای سرخ از رزی پرسید و رزی شروع به توضیح دادن کرد:« هیولای سرخ از هفت تا پسر تشکیل شده همون هایی که خودت دیدی این ها کره ای هستن ولی چون مادرانشون آمریکایی هستن اون ها الان در آمریکا زندگی میکنن به همین خاطر اسم هاشون کره ایه و همشون هم شرکت دارن و توش کارمیکنن» کمی مکث کرد و ادامه داد..
:« اونی که تو باهاش دعوا کردی اسمش کیم لی جون هست،و اسم های بقیشون هم
پارکلیهو
یونگ جی هو
کیم یی جونگ
سوک جی مونگ
گوانگ مین جی
مین جون پیو اینا جزو پولدار ترین آدم های آمریکا هستن که البته تو هم جزوشونی.»
کلارا : اوه پس برای همینه که به همه زور میگن درسته؟
رزی: هم آره هم نه
کلارا: یعنی چی هم آره هم نه؟
رزی: آخه میدونی اینا دانش کده هم مال خودشونه بخاطر همین همه ازشون حساب میبرن
کلارا: «من فکر نمیکردم به خاطر جایگاهشون انقدر مغرور باشن.»
رزی : راستی من عاشق *جی هو* شدم خیلی ازش خوشم میاد
کلارا : او واقعاً ولی آخه چجوری عاشق همچین آدم مغروری شدی
رزی: نمیدونم دله دیگه منتق سرش نمیشه.
بعد کلی حرف زدن دوباره سر کلاس رفتن و ساعت ۲۱ زنگ خونه خورد
رزی و کلارا از هم خدا حافظی کردن و رفتن
چون امروز روز اول مدرسه بود کلارا گفته بود هیچ بادیگاردی باهاش نیاد چون نمی خواد بچه ها فکر کنن پخمه هست.
کلارا تو راه خونه بود، هنوز زیاد از دانش کده دور نشده بود که........
۳.۰k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.