پارت8
نیکا:نه دلتنگت بودم
بابا:دختر خوشکلم
مامان:به این پدر دختر نگاه میکردم😍
بابا:بیا تو
نیکا:رفتم تو سریع رفتم مامانمو ماچ کردم
مرسی که هوامو داری
مامان:ای دورت بگردم
نیکا:نه گردی که زندگیمی
مامان نهار چی داریم
مامان:ناهار قورمه سبزی
نیکا:با خودم گفتم ارسلان عاشقه قورمه سبزی مامانم س فررو که چید یه عکس گرفتم فرستادم واسش
ارسلان:توخونه تنها بودم تا ازه داشتم با بابام حرف میزدم گفت اوکیه
که پیام آمد واسم گرسنه بود که ای وای نیکا خانم دارن قورمه سبزی میخورن
پیام
_عکس
+کوفت بخوری
_😜
+زبونتو بخورم
_ااا خفشو منحرف
+خوشکلم شوخی کردم
_راستی ارسلان تونستی جور کنی😪
+نگران نباش جور کردم
_دوست دارم😘
+منم
مامان:بسه نهاربخور نمیدونم این گوشیا چی داره سرتون انقد تو این کوفتیه
نیکا:وای گزممم (خواستم شاملو در بیارم که یاده کبودی آقا ارسلان افتادم)
مامان:شالتو دبیار
نیکا:نه مامان
سریع غذامون خوردم رفتم بالا حموم کردم یه پنکیکنم زدم رو گردنم
مامانم آمد تو اتاق
مامان:چیکار میکنی
نیکا:هیچی رفتم حموم داشتم موهامو شونه میکردم
مامان:باشه
نیکا:راستی مامان یکم دیگم باید برم
مامان:کجا نیومده میری
نیکا:میخوام برم پیش عسل
مامان:باشه
رفتم خونه ارسلان
ارسلان:درو میزدن درو باز کردم
خوش آمدی
نیکا:ممنون
ارسلان:خوب بشین عشقم
نیکا:ارسلان کیه باهاشون قرار میزاری؟
ارسلان:حالا یه امشبو بهش فک نکنیم
نیکا:باشه
ارسلان:خب چکارکنیم بریم شهربازی
نیکا:آخ جون آره ولی زنگ بزن بچه هاهم بیان
ارسلان:باشه
بابا:دختر خوشکلم
مامان:به این پدر دختر نگاه میکردم😍
بابا:بیا تو
نیکا:رفتم تو سریع رفتم مامانمو ماچ کردم
مرسی که هوامو داری
مامان:ای دورت بگردم
نیکا:نه گردی که زندگیمی
مامان نهار چی داریم
مامان:ناهار قورمه سبزی
نیکا:با خودم گفتم ارسلان عاشقه قورمه سبزی مامانم س فررو که چید یه عکس گرفتم فرستادم واسش
ارسلان:توخونه تنها بودم تا ازه داشتم با بابام حرف میزدم گفت اوکیه
که پیام آمد واسم گرسنه بود که ای وای نیکا خانم دارن قورمه سبزی میخورن
پیام
_عکس
+کوفت بخوری
_😜
+زبونتو بخورم
_ااا خفشو منحرف
+خوشکلم شوخی کردم
_راستی ارسلان تونستی جور کنی😪
+نگران نباش جور کردم
_دوست دارم😘
+منم
مامان:بسه نهاربخور نمیدونم این گوشیا چی داره سرتون انقد تو این کوفتیه
نیکا:وای گزممم (خواستم شاملو در بیارم که یاده کبودی آقا ارسلان افتادم)
مامان:شالتو دبیار
نیکا:نه مامان
سریع غذامون خوردم رفتم بالا حموم کردم یه پنکیکنم زدم رو گردنم
مامانم آمد تو اتاق
مامان:چیکار میکنی
نیکا:هیچی رفتم حموم داشتم موهامو شونه میکردم
مامان:باشه
نیکا:راستی مامان یکم دیگم باید برم
مامان:کجا نیومده میری
نیکا:میخوام برم پیش عسل
مامان:باشه
رفتم خونه ارسلان
ارسلان:درو میزدن درو باز کردم
خوش آمدی
نیکا:ممنون
ارسلان:خوب بشین عشقم
نیکا:ارسلان کیه باهاشون قرار میزاری؟
ارسلان:حالا یه امشبو بهش فک نکنیم
نیکا:باشه
ارسلان:خب چکارکنیم بریم شهربازی
نیکا:آخ جون آره ولی زنگ بزن بچه هاهم بیان
ارسلان:باشه
۱۴.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.