پاسخ به شبهه ی« ما مردم این کشور یک چیز را نفهمیدیم. اگر
پاسخ به شبهه ی« ما مردم این کشور یک چیز را نفهمیدیم. اگر فرزند امام خمینی، فرزند آیت الله مطهری، فرزند آیت الله بهشتی، فرزند آیت الله خزعلی، فرزند آیت الله منتظری، فرزند آیت الله طالقانی، فرزند آیت الله رفسنجانی ؛ صلاحیت ورود به مجلس شورای اسلامی (قوه مقننه) را ندارند ... پس این 37 سال صالحان مملکت چه کردهاند؟ »
ریشهی انحراف کفار، مشرکین، منافقین و ظالمین و فاسقین، در کلام "تکبر" است، چنان که ابلیس را تکبرش از مقام بیرون برد.
این تکبر تا حدی است که اگر صد نفر هم باشند، نام خود را «مردم» میگذارند – هر گاه خواستهای دارند، میگویند: «مردم چنین میخواهند» - و هر گاه چیزی را نمیفهمند (که معمولاً حق را نمیفهمند)، کل مردم را متهم به نفهمی کرده و میگویند: « ما مردم این کشور یک چیز را نفهمیدیم »! نه تنها از مردم بابت این اهانت عذر خواهی نمیکنند، بلکه حتی یک بلا نسبت به 80 میلیون مردم فهیم نیز نمیگویند.
البته اگر به آنها بگویید که شما نیز مثل مردم ایمان بیاورید، مثل مردم در صحنه باشید، مثل مردم به اسلام، انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران، دوست و دشمن و ... نگاه کنید، میگویند: این مردم عوام، بیسواد، احمق و کلاغ هستند و ما هرگز مثل این نفهمها ایمان نمیآوریم – و اگر بگویید که اینقدر فساد نکنید، میگویند ما اصلاحگرا هستیم(؟!) و جالب آن که آنها همه را بیسود میخوانند، اما خداوند متعال میفرماید که خودشان بیسواد (وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ) هستند.
شرح حال در چهار آیه:
این آیات را نه جناحها گفتهاند، نه شورای نگهبان، بلکه خداوند متعال در وصف این دسته از بندگان نافهم، متکبر و بیمارش نازل کرده است:
« فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ »
ترجمه: در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ میگفتند، عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت.
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ »
ترجمه: و چون به آنها گفته شود: در روی زمین فساد نکنید؛ گویند: جز این نیست که ما خود اصلاحگریم
« أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ »
ترجمه: بهوش (و آگاه) باشید که آنان فسادگرانند، لیکن نمیفهمند.
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ » (البقره، 10 تا 13)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود: «همان گونه که مردم ایمان آوردند، شما هم ایمان بیاورید»، میگویند: «آیا همان گونه که کمخردان ایمان آوردهاند، ایمان بیاوریم؟» هشدار که آنان همان کمخردانند ولی نمیدانند.
و اما پاسخ:
*- آیا تنها ملاک و معیار عملکرد صالحان، ورود فرزندانشان به مجلس است؟! البته مجلس برای یک عدهای بهشت است! لذا گمان میکنند که اگر صالح یا حتی فرزند فرد صالحی هستند، حتماً باید وارد مجلس شوند و اگر آنها وارد مجلس نشوند، یا صالح نیستند (که البته هیچ گاه چنین نظری راجع به خود ندارند)، و یا صالحان کاری نکردهاند؟!
*- این انشاء، با بافتههای متفاوتی در فضای مجازی نشر یافته است، یکی میپرسد: اگر فرزندانشان را اصلاح نکردند، پس چگونه میخواهند مردم را وارد بهشت کنند – و دیگری میپرسد: اگر فرزندان صلاحیت ورود به مجلس ندارند، پس صالحان چه کردهاند؟
*- نویسنده (یا سازنده اصلی و اولی)، گمان کرده است که دیگر خیلی هنر کرده و با یک تیر چند نشان را زده است، اول صالحان را زیر سؤال برده و دوم سنگ مجلس نرفتن یک عده را به سینه زده و سوم مثلاً شورای نگهبان را زیر سؤال برده است! اما واقعیت این است که این انشاء نشان میدهد که نویسنده، نه صالحان را میشناسد - نه اهداف و عملکردشان را میداند - نه حاصل تلاش آنان را دیده و درک کرده است – و نه نگران به مجلس رفتن یا نرفتن این و آن است و نه ...؛ بلکه فقط بهانهای برای ضدتبلیغ به دست آورده است.
الف - آیا کار صالحان این است که فرزندانی برای رسیدن به ثروت، قدرت و ورود به مجلس تربیت کنند؟!
ب – آیا هر کسی که خودش صالح بود، الزاماً باید فرزندانش به قدرت و ثروت برسند و به مجلس راه یابند؟!
ج – آیا هر کسی که صالح بود و کار کرد، الزاماً باید فرزندان صالحی نیز داشته باشد؟! لابد با خود میگویند: "اگر فرزند حضرت نوح علیه السلام صالح نشد، پس او در بیش از نهصد سال دعوت چه کرده است؟!"
د – از اساسیترین تفاوت صالحان با ناصالحان این است که صالحان خدا، اسلام، قیامت و بالتبع همگان و جامعه را میبینند، اما ناصالحان فقط خود و خانواده را میبینند.
*- بر همین اساس، صالحان تربیت کنندگان جامعه و نسلها هستند؛ حال خواه
ریشهی انحراف کفار، مشرکین، منافقین و ظالمین و فاسقین، در کلام "تکبر" است، چنان که ابلیس را تکبرش از مقام بیرون برد.
این تکبر تا حدی است که اگر صد نفر هم باشند، نام خود را «مردم» میگذارند – هر گاه خواستهای دارند، میگویند: «مردم چنین میخواهند» - و هر گاه چیزی را نمیفهمند (که معمولاً حق را نمیفهمند)، کل مردم را متهم به نفهمی کرده و میگویند: « ما مردم این کشور یک چیز را نفهمیدیم »! نه تنها از مردم بابت این اهانت عذر خواهی نمیکنند، بلکه حتی یک بلا نسبت به 80 میلیون مردم فهیم نیز نمیگویند.
البته اگر به آنها بگویید که شما نیز مثل مردم ایمان بیاورید، مثل مردم در صحنه باشید، مثل مردم به اسلام، انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران، دوست و دشمن و ... نگاه کنید، میگویند: این مردم عوام، بیسواد، احمق و کلاغ هستند و ما هرگز مثل این نفهمها ایمان نمیآوریم – و اگر بگویید که اینقدر فساد نکنید، میگویند ما اصلاحگرا هستیم(؟!) و جالب آن که آنها همه را بیسود میخوانند، اما خداوند متعال میفرماید که خودشان بیسواد (وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ) هستند.
شرح حال در چهار آیه:
این آیات را نه جناحها گفتهاند، نه شورای نگهبان، بلکه خداوند متعال در وصف این دسته از بندگان نافهم، متکبر و بیمارش نازل کرده است:
« فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ »
ترجمه: در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ میگفتند، عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت.
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ »
ترجمه: و چون به آنها گفته شود: در روی زمین فساد نکنید؛ گویند: جز این نیست که ما خود اصلاحگریم
« أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لاَّ یَشْعُرُونَ »
ترجمه: بهوش (و آگاه) باشید که آنان فسادگرانند، لیکن نمیفهمند.
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ » (البقره، 10 تا 13)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود: «همان گونه که مردم ایمان آوردند، شما هم ایمان بیاورید»، میگویند: «آیا همان گونه که کمخردان ایمان آوردهاند، ایمان بیاوریم؟» هشدار که آنان همان کمخردانند ولی نمیدانند.
و اما پاسخ:
*- آیا تنها ملاک و معیار عملکرد صالحان، ورود فرزندانشان به مجلس است؟! البته مجلس برای یک عدهای بهشت است! لذا گمان میکنند که اگر صالح یا حتی فرزند فرد صالحی هستند، حتماً باید وارد مجلس شوند و اگر آنها وارد مجلس نشوند، یا صالح نیستند (که البته هیچ گاه چنین نظری راجع به خود ندارند)، و یا صالحان کاری نکردهاند؟!
*- این انشاء، با بافتههای متفاوتی در فضای مجازی نشر یافته است، یکی میپرسد: اگر فرزندانشان را اصلاح نکردند، پس چگونه میخواهند مردم را وارد بهشت کنند – و دیگری میپرسد: اگر فرزندان صلاحیت ورود به مجلس ندارند، پس صالحان چه کردهاند؟
*- نویسنده (یا سازنده اصلی و اولی)، گمان کرده است که دیگر خیلی هنر کرده و با یک تیر چند نشان را زده است، اول صالحان را زیر سؤال برده و دوم سنگ مجلس نرفتن یک عده را به سینه زده و سوم مثلاً شورای نگهبان را زیر سؤال برده است! اما واقعیت این است که این انشاء نشان میدهد که نویسنده، نه صالحان را میشناسد - نه اهداف و عملکردشان را میداند - نه حاصل تلاش آنان را دیده و درک کرده است – و نه نگران به مجلس رفتن یا نرفتن این و آن است و نه ...؛ بلکه فقط بهانهای برای ضدتبلیغ به دست آورده است.
الف - آیا کار صالحان این است که فرزندانی برای رسیدن به ثروت، قدرت و ورود به مجلس تربیت کنند؟!
ب – آیا هر کسی که خودش صالح بود، الزاماً باید فرزندانش به قدرت و ثروت برسند و به مجلس راه یابند؟!
ج – آیا هر کسی که صالح بود و کار کرد، الزاماً باید فرزندان صالحی نیز داشته باشد؟! لابد با خود میگویند: "اگر فرزند حضرت نوح علیه السلام صالح نشد، پس او در بیش از نهصد سال دعوت چه کرده است؟!"
د – از اساسیترین تفاوت صالحان با ناصالحان این است که صالحان خدا، اسلام، قیامت و بالتبع همگان و جامعه را میبینند، اما ناصالحان فقط خود و خانواده را میبینند.
*- بر همین اساس، صالحان تربیت کنندگان جامعه و نسلها هستند؛ حال خواه
۱.۶k
۰۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.